کتاب|

عمومی|

داستان

پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
5بهخوان
من واقعا شیفته ادبیات ژاپن ،اون عجیب و غریب بودن و مریض بودنش هستم.این داستان هم همه این فاکتورها رو داره.داستان از جایی شروع میشه که راوی میگه دوست من سونومورا توی خانواده اش سابقه بیماری روانی داره و خودش هم تلاشی برای پنهان کردن این موضوع نمی کنه.تا اینکه یک روز سونومورا با راوی تماس می گیره و بهش می گیره من با خبر شدم که امشب قراره قتلی رخ بده ،بیا باهم بریم تماشا کنیم،همینقدر دیوونه کننده و عجیب و غریب،معمولا مردم از دیدن صحنه های جنایت فرار میکنن اما جنون و دیوانگی سونومورا به قدری هست که میخواد لحظات جان دادن یک آدم رو ببینه و خب ادامه داستان... همه چیز این داستان رو خیلی دوست داشتم ،به داستان های ادگار پو شباهت داره و نویسنده خودش هم توی کتاب می گه که از ادگار پو تاثیر گرفته.نوع قتل ها و توصیفات و حتی مایه های اروتیکی که به داستان وارد شده بود رو خیلی دوست داشتم و اون پایان میخکوب کننده . اگه به داستان های جنایی و ادبیات ژاپن علاقه دارید ،حتما بخونید.
3 ماه پیش
4بهخوان
بعد از یک ماه دوری از بهخوان و دنیا بالاخره برگشتم ... توی یک مدت تنها تونستم این کتابِ کوچیکِ کوچیک رو بخونم و اولین بار بود که به خودم جرئت دادم کتابی بخرم توی قطع جیبی، همیشه رمانای به این کوتاهی ترسناک بودن فکر میکردم داستانای کوتاه برای مغز من کم ان و باید یک حجم زیادی از اطلاعات رو ببلعم ولییی گذشت و گذشت تا بالاخره با ترس ام رو به رو شدم ... این کتاب آدم رو جذب میکرد که بدون توجه به هر چیزی کتاب رو تا آخر مطالعه کنه ولی انتهای داستان یک نقطه ضعف بزرگ بود به نظر من ... شاید من اشتباه میکنم و این طور تموم کردن داستان درست باشه، ولی چیزی که بعد از دیدن چندین فیلم با کارگردانی فرهادی یادگرفتم اینه که یک داستان‌پردازی لزوما روایت یک داستان از ابتدا تا انتها نیست. من توقعی که داشتم این بود که آخر داستان باز و قضاوت با خودمون بمونه ... انتهای داستان ناشیانه بود مثل انشای یک دانش‌آموز برای مدرسه . نویسنده ایده و قلم خوبی داشت و حتی توی همون انتهای داغونش هم سعی کرده بود که مقداری از نارضایتی امثال من رو کم کنه. به هر حال فرایند داستان برام جذاب و گیرا بود و در کنار داستان جنایی یک سری اطلاعاتی که خیلی اوقات بهش فکر میکردم و در نهایت هیچ ایده‌ای به ذهنم نمیرسید در موردشون بهم داد و ازش ممنونم. دوتا باگ یه نسبت کوچیک تر داستان هم این بود که اولای داستان اصلا مشخص نبود شخص روایتگر داستان مرد هست یا زن و یا توی چه بازه ای از زمان نوشته میشه... در حقیقت اصلا تا آخر داستان مشخص نشد که فرد مورد خطابِ کتاب چه شخصیتی است؟ خواننده‌ی داستان؟ یک پلیس؟ خواننده‌ی یک دفتر خاطرات ؟ در کل من این کتاب رو با همه‌ی باگ هاش دوست داشتم و پیشنهاد میکنم که مطالعه بشه و ترجمه‌ی خوب و روانی هم داشت ...
3 ماه پیش
4بهخوان
یه داستان جنایی مریض🙃 داستان این طوری شروع میشه که دوست شخصیت اصلی کتاب، راز یه قتل که قراره اتفاق بیفته رو کشف میکنه و اصرار داره که برن سر صحنه جرم و قتل رو پنهانی با چشمای خودشون ببینن.. و ادامه داستان..
2 ماه پیش
2.5بهخوان
اصلا نمیدونم چی بگم داستان مریضی بود واقعا. تنها حسنش این بود که جیبی و کوتاه بود. برای یه بار خوندن پیشنهادش میکنم اما انتظار زیادی ازش نداشته باشید.