کتاب|

عمومی|

داستان

درباره‌ی کتاب صمیمی تر به من از سایه امانتشارات انگیزه مهر منتشر کرد: با ورود به خیابان متین را کنار ماشین دید. باز هم بغض به گلویش فشار آورد. و اشک، راهی برای خروج یافت. اجازه نداد سیلاب شود و بغضش را قورت داد متین با کت و شلوار نوک مدادی شیک و کراوات، برازنده و جذاب در ماشین را برایش باز کرد. آرزو کرد کاش واقعا برادرش بود تا می­توانست تنگ در آغوشش بگیرد و صورت مهربانش را ببوسد. اما دیگر سالها بود که او را به برادری نمی­شناخت و قبول نئاشت. درست از وقتی که از بیهوشی چشم باز کرده و او را بالای سرش دیده بود ...
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه