کتاب|

عمومی|

داستان

درباره‌ی کتاب روزی روزگاری هالیوودانتشارات ثالث منتشر کرد:روزی روزگاری هالیوود، تنها رمان تارانتینوست و از فیلمش با همین نام اقتبـاس شـده است؛ و نه بـرعکس. پس همــان‌طــور که انتظار می‌رود، با انتشار این کتاب، جنبه‌هایی از فیلم که امکان پرداختن به آن‌ها نبوده، آشکار شده است؛ افکاری که شخصیت‌ها دارند،‌ نقشه‌هایی که در ذهن می‌کشند، حرف‌هایی که به زبان نمی‌آورند و البته اشارات ظریف و ریزی که در فیلم از چشم بیننده می‌گریزند.برای اولین بار در طول ده سال، ریک متوجه می‌شود که چقدر خوشبخت بوده و هست: تمام روابطی که داشته؛ تمام اشخاص جالبــی کـه با آن‌ها کار کـرده؛ تمـام مکان‌هایی که دیــده؛ تمـام اتاق‌های شیک هتل‌ها؛ تمام غُرهایی که مردم سرش زده‌اند؛ تمام نامه‌های طرفدارانش که هرگز نخوانده و تمام اوقاتی که به عنوان یک شهروند محترم در هالیوود رانندگی کرده است. به خانهٔ مجللش نگاهی می‌اندازد. بابت کاری که در بچگی مجانی انجام می‌داد، پول گرفته: وانمود کردن به این‌که کابوی است.بعد به ترودی می‌گوید: «آره، ما خوش‌شانسیم. خیلی خوش‌شانسیم.»
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
2بهخوان
گفتار اندر توصیف کتاب ماهیچه، دنبه، نخود، لوبیا، گوجه، پیاز، سیب‌زمینی، سیر، روغن، نمک و فلفل رو می‌ریزیم در قابلمه، تا کمر درون آن آب میریزیم و گاز را روشن می‌کنیم تا پخته شود، پس از پخته شدن فارغ از مزه قطعا هم ما را سیر خواهد کرد و هم به دلیل غنی بودن از فیبر به رفع یبوست کمک خواهد کرد. سیاهه‌ای از آنچه که خواندم و تماشا کردم به دو دلیل نه تنها از خواندن این کتاب ناراحت نیستم بلکه خوشحال هم هستم: اول اینکه هدیه‌ای بود که از یکی از دوستان عزیزتر از جانم دریافت کرده بودم و دوم آن‌که پس از اتمام یک رمان سنگین نیاز به چنین کتاب روان و ساده‌ای داشتم تا هم ذهنم کمی استراحت کند و هم به قول معروف بشورد و ببرد پایین... . پیش از هرچیزی باید به دو نکته اشاره کنم: اول اینکه قبل از خواندن کتاب، فیلمش را ندیده بودم و امروز پس از خواندن کتاب به تماشای آن نشستم، اعتراف میکنم کتاب یک سر و گردن بالاتر از فیلم بود و در فیلم چند مورد که در کتاب وجود داشت را درخود نداشت و ضمنا تماشایش نیز هیچ جذابیتی برای من نداشت. دوم اینکه شایسته است از آقای «علیرضا شفیعی‌نسب» بابت ترجمه‌ی روان و خلاقانه‌ی ایشان تشکر کنم هر چند ایشان را از انتقاد به دور نمی‌دانم و امیدوارم اگر روزی گذرشان به این آبادی افتاد در ترجمه‌های بعدی این نکته را مد نظر قرار دهند که جک‌‌ها و شوخی‌های انگلیسی زبانان به هیچوجه شباهتی به جک‌ها و شوخی‌های ما ندارد و به همین منظور لازم نیست مترجم طنزها و شوخی‌های آنان را کاملا فارسی‌سازی کند چون ما دوست داریم ادبیات آن کشور را جذب وجود خودمان کنیم وگرنه به خواندنِ (مجدد) آثار مرحوم جمال‌زاده روی می‌آوردیم تا این کتاب‌های خارجی. در خصوص داستان کتاب از مقدمه‌ی کتاب وام می‌گیرم و برای آن دسته از عزیزانی که نه فیلمش را دیده‌اند و نه کتابش را خوانده‌اند می‌نویسم: «ریک دالتون(لئوناردو دی‌کاپریو) روزگاری بازیگر سریال مشهوری بوده، اما حالا دوران اوجش به پایان رسیده و برای امرار معاش به نقش‌های منفی تک قسمتی روی آورده(مشت خور فیلم‌ها شده). آیا ملاقات او با یک مدیربرنامه می‌توانید زندگی‌ش را دست‌خوش تغییر کند؟! کیف بوث،(برد پیت در فیلم) بدل‌کار سینما است و نقش بدل‌های ریک را در سریال‌ها بازی می‌کند و همچنین زندگی‌اش پر است از لکه‌های سیاه.» شما عزیزان در کتاب و فیلم، وقایع‌نگاری زندگی این دو بازیگر و بدلکار در کنار شارون تیت و چارلز منسون و... و همچنین تقابل‌هایشان را خواهید خواند و تماشا خواهید کرد. متن کتاب روان بود و اعتراف می‌کنم دیشب وقتی یک سوم از کتاب را ظرف چند ساعت با علاقه بدون اینکه کنارش بگذارم خواندمش فکر نمی‌کردم به یک‌باره جریان کتاب در ادامه دست‌خوش تغییر گردید و در ادامه ساختار کتاب از یک رمان روان و دل‌نشین به یک وقایع‌نگاری ساده و گاهی خسته کننده تبدیل شود! بیش از این به داستان کتاب ورود نمی‌کنم و در صورتیکه علاقه به خواندن این سبک از کتاب‌ها دارید و یا اینکه علاقه به سینما به خصوص هالیوود و بازیگران فوق‌الذکر دارید، خواندن آن را به شما پیشنهاد می‌کنم. نقل‌قول نامه «اگر می‌خواهی بفهمی کشتن آدم چه حسی داره، به لحاظ قانونی بهترین گزینه‌ای که در اختیار داری کشتن یک خوکه.» «اگر بری تو دل ترس می‌تونی به وجود خودت غلبه کنی. غلبه بر ترس یعنی شکست‌ناپذیری» کارنامه یک ستاره بابت اینکه پس از خواندن این رمان هیچ چیزی به من اضافه نشد و در پایان کتاب مقابل آینه ایستادم و به اویی که خیلی به من شباهت دارد گفتم: خب که چه؟!؟ یک ستاره بابت اینکه نویسنده با خودش فکر کرد هرچه بیشتر بنویسد لابد کتابش بیشتر فروخته خواهد شد و یک ستاره بابت اینکه کتاب در دوسوم پایانی از حالت رمان خارج شد و بیشتر به یک فیلم‌نامه تبدیل شد از کتاب کسر و نهایتا ۲ ستاره برای این کتاب منظور می‌کنم.