دربارهی کتاب آلیس در سرزمین عجایبآلیس کنار خواهرش،لب آب، نشسته بود و حوصله اش داشت سر می رفت.خواهرش کتاب می خواند، او دزدکی نگاهی به آن انداخت، با خود فکر کرد:« آخه کتاب بدو ن عکس به چه درد می خوره؟» پس فکری به ذهنش رسید:«بلند شم چند تا گل مینا بچینم!» اما در همین لحظه ناگهان خرگوشی سفید با چشمان صورتی از نزدیکی او رد شد.داشت با خودش حرف می زد.آلیس اندیشید خیلی هم عجیب نیست که خرگوشی بگوید:«وای خدایا!خیلی دیر شد!»(بعد فکر کرد که بایستی تعجب می کرده،اما طبیعی به نظرش رسیده بود.) خرگوش ساعتی را از جلیقه اش در آورد، به آن نگاه کردو...پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
داستان کتاب با فیلمهای تیمبرتون و یا انیمیشنها، تفاوتهای زیادی داره ولی خوندن داستان اصلی برام لذتبخش بود. ترجمهی خانم پیرزاد حقیقتا جزو بهترین ترجمههایی بود که تاحالا دیدم!
1 سال پیش
5بهخوان
کاملا با آنچه که در فیلمها دیدهاید متفاوت است.با ترجمه شیرین زویا پیرزاد و دقت در جزئیات این کتاب بسیار خواندنیست،نگاه کارول به ادبیات کودک و نوجوان بعنوان یک ریاضیدان نیز قابل ستایش است🌱
1 سال پیش
5بهخوان
من از اونجایی که دچار اختلال خواب هستم و فشار روحی و روانی موجب میشه که خیلی راحت از این خوابهای قمر در عقرب ببینم اصلاً از چیزهایی که آلیس میدید تعجب نمیکردم :)))
با این حال، جدای از اینکه این رمان چقدر زیبا بود، برای من عجیبتر خود لوییس کارول بود. رابطهای که اون با دختر بچههای رئیس خودش داشته و گردشهایی که گویا کم هم پیش نمیومده و گفتن داستانی با محوریت یکی از این دخترها، تو یک قایق! و اینکه یک استاد ریاضی دانشگاه آکسفورد، که سالها در یکی از بالاترین مدارج با ریاضی سر و کله زده و تناسب و حقیقت محض ریاضی رو درک کرده، تو ذهنش چقدر خیالات و سؤالات دربارهی زندگی بوده که چنین داستانی ماحصلش شده. کاش لوییس کارول زنده بود و میشد ازش توی یک مصاحبه چنین سؤالاتی رو پرسید، و یا کاش میشد رفت تو مغزش و افکار و رویاها و کابوسهاش رو دید و تحلیل کرد.
5 ماه پیش
3.5بهخوان
کتاب فلسفه داشت و درک اینکه تو کی هستی محوریت داستان الیس در سرزمین عجایب بود