دربارهی کتاب موآ (سفرنامه و عکس های ویتنام)انتشارات مثلث منتشر کرد:ششمین سفرنامه منصور ضابطیاناینکه ویتنام را برای سفر انتخاب کردم شاید به خاطر رازآلودگی اش بود. چیزی درباره اش نمی دانستم و به نظرم سرزمین بکر و جذابی می آمد. پس یک روز نشستم پای اینترنت و شرایط گرفتن ویزا. کامنت های آدم هایی که به ویتنام رفته بودند. شرایط پروازها و غیره را بررسی کردم. مشتاق تر شدم. به نظرم باید ویتنام را می دیدم و خوانندگان کتاب هایم را با آنجا آشنا می کردم. پس رفتم....نام ویتنام برای نسل پیشین ما یادآور جنگی ست که از آن شنیده ایم اما کمتر می دانیم چه آغاز و انجامی داشته است. برای نسل ما که خود در جنگ بزرگ شد، نام ویتنام یادآور نام برنج های کوپنی ای بود که با شیوه ی پخت ایرانی به بدترین شکل ممکن تبدیل می شد. شاید بچه های امروز اسم ویتنام را بیشتر روی برندهای کفش و لباس دیده باشند... به همین دلیل بعید می دانم کسی از ما جلوه ای از هنر و فرهنگ ویتنام را به خاطر داشته باشد یا چیزی غیر از اینها بداند!پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
سفرنامه ویتنام منصور ضابطیان. توصیف زیبا و اتفاقات جالبی که برایش در این سفر افتاده. لذت بردم از خواندن و تصور کردن مکانها و اتفاقات
2 سال پیش
5بهخوان
تصویر سازی جذاب نوشته های منصور ضابطیان به گونه ای است که لحظه به لحظه همراه ایشان سفر نی کنیم و...
0 سال پیش
3.5بهخوان
آسته برو آسته بیا که...
از من بپرسی با کدام کتاب به کوبا رفتی و با کدام یکی به ویتنام؟پاسخی بس صریح خواهم داد
_نمیدانم
با یک همسفر به دو مکان متفاوت،آن هم در فاصله زمانی یکهفته ای سفر کردم و به کوبا و ویتنام رفتم.مکان متفاوت بود، زمان هم.اما نحوه برخورد ها، نحوه آمریکایی شدن کشور ها و شهرها درست شبیه بهم بود.آدمهای همه جای دنیا،شبیه به هم اند.فقط کوبایی ها بیشتر به شیرازی های خودمان شبیه اند و ویتنامی ها کمتر.سفر با منصور ضابطیان برایم،مصداق همان ضرب المثل ^آسته برو آسته بیا...^ست.شناختی که از ضابطیان داشتم، همان مجری موقر ومتین رادیو هفت است.در سفر هم چیزی بر دانسته هایم اضافه نشد. از حاشیه دوری میکند. بیشتر به دنبال خلوت و آرامش است تا هیجان.اما برای آدمهایی مثل من که سفر هایشان را با امیرخانی که سرش برای چالش و هیجان درد میکند شروع کرده اند.اینطور سفرهای آرام کمی عجیب است.از مهزاد الیاسی یاد گرفتم سیر کردن با سفر کردن فرق دارد.سفری که از قبل همه چیز هماهنگ است و قرار نیست هیچ خللی در روال عادی زندگی ایجاد شود و صرفا برای دیدن جاهای جدید است. برایم جذابیتی ندارد.ترجیه میدهم کنج خانه،زیر باد خنک کولر بنشینم وبا تورق در کتاب ها سفر کنم. اینطوری هزینه اش هم کمتر است.بعد از یک هفته گشت و گذار با آقای سباستین به وطن میرسم و قسم به آن لحظه ای که بعد مدتهای مدیدِ در غربت بودن، پای در خاک وطن میگذاری و صدای یک هموطن به گوشت میخورد...
2 سال پیش
4بهخوان
از ضابطیان به جز آنچه در مجله 40چراغ می نوشت چیزی نخوندم .. و این کتاب خیلی بهم کیف داد.. حتما پیشنهاد میکنم