دربارهی کتاب نوه آقای لینپیرمردی در انتهای کشتی ایستاده است. چمدانی سبک در دست دارد و کودکی شیرخواره را در آغوش میفشارد که از چمدان هم سبکتر است. پیرمرد آقای لین نام دارد. از این پس فقط خودش میداند که چنین نام دارد. او از کشتی میبیند که کشورش، سرزمین نیاکان و مردگانش دور میشود. امّا کودکی در آغوش دارد که خوابیده است. باد میوزد و آقای لین را مانند عروسک خیمهشببازی میرقصاند امّا او همچنان در انتهای کشتی ایستاده است و میبیند که سرزمینش دور میشود، بسیار کوچک میشود و در افق ناپدید میگردد.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
یکی از احساسی ترین کتاب هایی ک خوندم .
اقای لین پیرمردی که خانواده ش رو توی جنگ از دست داده و مجبور به مهاجرت اجباری شده و حالا توی این کشور غریب با مردی اشنا میشه که زبون هم نمیفهمن اما با هم دوست میشن و چه دوستی زیبایی.
انتهای کتاب بسیار زیبا بود.
یادم باشه همیشه همدلی از هم زبونی بهتر ❤❤❤