کتاب|

عمومی|

داستان

درباره‌ی کتاب آخرین روز یک محکوم به اعدامانتشارات یوشیتا منتشر کرد:تمام مردم می خندند، دست می زنند و فریاد می کشند. در میان تمامی این انسان های آزاد که زندان بان ها هیچکدام را نمی شناسند و با سرور به سمت محل اعدام می دوند، در این جمعیت سرها، که میدان را پر کرده اند، چند نفری هستند که دیر یا زود سرشان در کنار سر من در آن سبد خونین خواهند افتاد. بیش از یک نفر از آنان که برای دیدن سر من به آنجا می آیند، فردا برای سر خود روانه میدان خواهند شد. برای این موجودات فانی، در مکانی مشخص در میدان گرو، مکانی مهلک، تله ای وجود دارد. آنقدر می چرخند تا بالاخره به آنجا برسند.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
کتاب های دیگر ویکتور هوگومشاهده همه