دربارهی کتاب خدایا آن جایی منم مارگارتانتشارات قزره منتشر کرد:
مارگارت سایمون که حدودا دوازده ساله است عاشق موی بلند ماهی تن بوی باران و چیزهای صورتی رنگ است او که از نیویورک سیتی به حومه ی شهر نقل مکان کرده است نگران جور شدن با دوستان جدیدش است وقنی با صحبت کردن در یک کلوپ با دوستان جدیدش وارد اولین عرصه ی زندگی خود میشود این جاست که مارگارت با خوشحالی احساس وابستگی به آنها میکند اما هیچ یک از آن ها نمیتوانند باور کنند که مارگارت هیچ ایده و عقیده ی خاصی ندارد و مارگات هم نمیتوانند باور کنند مارگارت هم نمیتواند این حقیقت را که او میتواند هرچیزی را که در ذهنش است به آنها بگوید مثلا درباره ی دوستش که با خداوند صحبت میکند
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
مارگارت دختری در نزدیکی سن بلوغ، دچار چالشهای زیاده شده است. از تغییرات فیزیکی و هورمونی تا دغدغه انتخاب دین، ذهن او را بسیار درگیر کرده است.
بنظرم نویسنده خیلی سطحی از مسائل عبور کرده اما در کل برای والدین دختر دار، کتاب نسبتا خوبی است. هرچند که درگیریها و چالشهای غالب بیشتر مطابق فرهنگ غربی است.