دربارهی کتاب چتر ژاپنیانتشارات جهان کتاب منتشر کرد:ویکتوریا توكاروا به سال 1937 در لنینگراد سابق («پتروگراد» امروز) به دنیا آمد. عشق به نوشتن از دوازده سالگی در او ایجاد شد که مادرش قصه ای از چخوف را برای او خواند. بعدترها توكاروا به ترتیب به تحصیل پزشکی، آموختن پیانو، معلمی موسیقی، بازیگری و تحصیل در رشته سناریونویسی در مدرسه سینمایی مسکو روی آورد، ولی این همه را یکی بعد از دیگری رها کرد و یکسره به کار نوشتن پرداخت که اولین قصه اش به سال 1964 به چاپ رسید... وقتی که کمی گرم تر شد، آقایان مرفه ، اسب بالدار، کوریدا، گفتن یا نگفتن، لباسی به رنگ گل یاس، و... برخی از آثار متعدد اوست. او برای فیلم های زیادی سناریو نوشته است ... آن تاثیر اولیه در پی روبه رو شدن با اثری از چخوف، در این بانوی نویسنده، در نگاه مهربان و عاطفی و بخشاینده اش به آدم ها و دوری اش از هر نوع بداندیشی و تلخ انگاری، در سراسر اثار او هنوز و همچنان جلوه دارد، و بی دلیل نیست که بعضی از ناقدان او را چخوف مؤنث نام داده اند، با تفاوت هایی که البته بین نگاه زن و مرد و نیز دوره های خاصی که هریک از این دو درش زیسته اند وجود داشته و دارد... (از مقدمه کتاب)پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
شنیده بودم کتابهای پرویز دوایی کتابهای حال خوبکن هستند. فلذا چندتا از کتابهاش رو همزمان خریدم. از اونجایی که درباره کتاب آدم جوگیری هستم حتی یک کتاب ترجمه هم خریدم از جناب نویسنده.
پرویز دوایی در کتابهاش نثر ویژهی خودش رو داره. به معنای واقعی کلمه لحن داره. و لحنش قابل تشخیصه.
مثلا اگه یه ورق کاغذ بذارن جلوی آدم و بگن این نوشته از کیه، کاملاً قابل حدسه.
اما در ترجمه این کتاب هیج ردپایی از لحن خود نویسنده نیست به جز مقدمهی کتاب که این یعنی رعایت امانت.
نثر کتاب بسیار خوشخوان و روانه.
شاید از اسم کتاب اینطور به نظر برسه که کتاب یه کتاب ژاپنیه، ولی در اصل یک مجموعه داستان روسیه.
احتمالاً در معرفی کتاب نوشته باشن.
فقط یکی دوتا از داستانها رئال هستند. بقیه چنان خیالانگیز میشن که بعد از خوندن داستان آدم با خودش فکر میکنه این واقعاً اتفاق افتاده یا همهش خیالات راویه(راوی نه نویسنده)
اما این خیالانگیزی چنان در تار و پود داستان تنیده شده که اصلاً وقایع مصنوعی به نظر نمیرسن.
پایان یا فضای بعضی از داستانها تلخه، ولی در نهایت آدم با حال خوش کتاب رو میبنده.
2 ماه پیش
4بهخوان
مجموعهی چند داستان در ستایش عشق، زندگی و محبتهای کوچک به دیگران.
شخصیتهای داستانها ممکن است تلخ و تنها و غمگین به نظر برسند اما رها نمیشوند و آن کورسوی امید برایشان روشن میماند.
***
راستی! مجموعه داستان ژاپنی نیست! یک مجموعه داستان روسی است و من مجبورم باز هم هنر روسها را در داستاننویسی ستایش کنم :)
0 سال پیش
3بهخوان
داستانهایش جذبم نکرد ولی مفهومی بود و بعضیها مفاهیم زیبایی داشت. ترجمه آقای دوایی هم به خوبی و زیبایی انجام شده بود