کتاب|

عمومی|

داستان|

روس

درباره‌ی کتاب ابلهقله ها و دره ها به هم متصل هستند، اشتباهات امروز و فرداهای بد چگونه بوجود می آیند و کارهای خوب لحظه های امروز، لحظه های خوب فردا را به همراه خواهند داشت.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
3بهخوان
اگر راستش را بخواهم بگویم اکنون که این یادداشت را می‌نویسم اصلا از داستان ابله به صورت کلی چیز زیادی به یاد ندارم. اما یادم هست که در لحظه خواندن از اتفاقات عجیب و غریب و غیر قابل پیش بینی که می‌افتاد لذت می‌بردم. رمان قطور و طولانی‌ای بود که هرچه می‌خواندم تمام نمی‌شد، اما لحظات خوبی را در هنگام مطالعه آن تجربه کردم و در کل فکر می‌کنم ارزش خواندنش را داشت.
2 سال پیش
4بهخوان
زنده شدن وقت‌های مرده لذت‌بخش است حالا اگر این زنده شدن با مصاحبت داستایوسکی باشد لذتش دوچندان است. ماجرای «ابله» نیز همین. لذتی دوچندان از زنده کردن زمان‌های انتظار، مسیرهای رفت‌وآمد و ساعت‌های کسالت‌بار مترو در همنشینی با خداوندگار شخصیت‌پردازی. داستایوسکی در این داستنانش شخصیتی خلق کرده است که بعید می دانم اگر کسی آن را بشناسد تا ابد از خاطرش محو شود. قهرمانی با جزئیات فراوان و دقیق. مردی نجیب، ساده‌دل و به بیان اطرافیان ابله. در این یک ماه گذشته، همنشینی با این مرد واقعا برایم دلپذیر بود. تضادش با اطرفیان رذیلت‌های اخلاقی را نشان می‌داد و در مواقعی که به او ظلم می‌شد کاملا با او احساس همدردی می‌کردم. در حین خواندن داستان زیاد به این حدیث مشهور فکر کردم که «اکثر اهل بهشت سفها یا ابلهانند»؛ ساده دلانی که مردمان به خیال خود زرنگ، آن‌ها را تمسخر می‌کنند ولی آنها صرفا لبخند می‌زنند و با ساده‌دلی محبت می‌کنند. این واقعا برای من یک ایده آل است! با این همه داستان‌های فرعی خسته کننده، بعضا حوصله سر بر می‌شدند. مانند داستان «هیپولیت» نوجوان مسلولی که زندگیش را روایت می‌کند. با این حال من مطمئنم هربار باز یاد این کتاب بیافتم پرنس میوشکین عزیز را با جزئیات بسیار به خاطر خواهم آورد و لذت همنشینی زمستانه‌ام با او در ذهنم تداعی خواهد شد.
2 سال پیش
5بهخوان
اصلا در قالب تعریف و ستاره و این داستانا نمیگنجه! دیدی از سری کتابا انقدر لذت میبری که با وجود خوندن با سرعت نور دوست داری هیچوقت تموم نشن و تا ابد کش بیان؟🥲
1 سال پیش
5بهخوان
سعدی در گلستان باب ۸ می‌فرماید: توان شناخت به یک روز در شمایل مرد که تا کجاش رسیده‌ است پایگاه علوم ولی ز باطنش غره مشو که خبث نفس نگردد به سالها معلوم
کتاب های دیگر فیودور داستایفسکیمشاهده همه