دربارهی کتاب رز سفید جنگل سیاهانتشارات میلکان منتشر کرد:لحافی ضخیم از برف بر زمین نشسته بود و تاجاییکه چشم کار میکرد همهجا پوشیده از برف بود. چشمانش را بست و دو ثانیه تأمل کرد: زوزهی ترسناک باد، خشخش شاخههای درختان پوشیده از برف، صدای نفسها و تپیدن قلبش. آسمان شب در بالای سرش از میان ابرها میدرخشید. همچنان به راهش ادامه میداد و صدای کوفتن گامهایش به گوش میرسید. کجا برای این کار از همه بهتر بود؟ چهکسی پیدایش میکرد؟ فکر اینکه کودکانْ درحال برفبازی اتفاقی با بدن بیجانش برخورد کنند فراتر از تحملش بود. شاید بهتر بود بازمیگشت و حداقل یک روز دیگر به خودش رحم میکرد. اشک گوشهی چشمانش را پر کرد و از پوست یخزدهی صورتش به پایین غلتید. به راهش ادامه داد.ریزش برف بیشتر و بیشتر میشد. شالگردنش را روی صورتش بالا کشید. شاید عناصر طبیعی جانش را میگرفتند. نه، هنوز نه. همچنان به راهش ادامه داد. دیگر هرگز کلبه را نخواهد دید یا اصلاً هیچچیز و هیچکس را. هرگز پایان جنگ یا سقوط نازیها یا محاکمهی آن مرد دیوانه را برای جرمهایش نخواهد دید. به هانس فکر کرد، به صورت زیبایش، حقیقت نهفته در چشمانش و شجاعت باورنکردنی در قلبش. حتی فرصت نکرد برای آخرین بار در آغوشش بگیرد تا بگوید او تنها دلیلی است که وی همچنان باور دارد عشق میتواند در این جهان عجیب و مضحک وجود داشته باشد. .پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
رز سفید یک گروه از دانشجویان و اساتید دانشگاه مونیخ بود که از مخالفین حزب نازی بودند که مشی خشونت پرهیز داشتند و به انتشار مخفیانه بیانیه و شبنامه و کشیدن نقاشیهای دیواری مشغول بودند. البته اگر فکر میکنید در این کتاب قراره به جزئیات در مورد این گروه بخونید، اشتباهه. شاید به زور بیست صفحهای در مورد این گروه نوشته شده باشه. داستان از جایی شروع میشه که دختری در برف و کولاک یک مرد با لباس نیروی هوایی آلمان پیدا میکنه که هر دو پاش شکسته و تصمیم میگیره با تمام خطری که براش داره، بهش کمک کنه و اون رو با هر زحمتی که هست به کلبهی خودش میبره و پس از اون داستان زندگی این دو نفر در گذشته و اتفاقاتی که از این به بعد براشون میفته رو میخونیم. داستان جالبی بود. ه
1 سال پیش
3بهخوان
کتاب قشنگی بود. داستان خوبی داشت. در حین داستان هم روند ظهور نازیها و هیتلر رو به خوبی تعریف میکنه. از مردم مخالف هیتلر میگه و سختیهایی که تو کشور خودشون و از هموطنان خودشون متحمل شدن فقط به خاطر اختلاف عقیده.
اما داستان خیلی سوگیری داشت. خیلی خیلی زیادتر از کتابها و فیلمهای جنگ جهانی دوم که تا حالا خوندم و دیدم. آمریکاییها رو ناجی نشون میده، حتی تو شرایطی که شهرهای آلمان رو بمباران میکنن و مردم معمولی لت و پار میشن. در فرامتن داستان به آمریکاییها حق داده شده بابت این کشتارها و من این رو دوست نداشتم. برای همین کم ستاره دادم.