کتاب|

عمومی|

داستان

درباره‌ی کتاب اعترافات در ساعت 7:45انتشارات کوله پشتی منتشر کرد:همۀ آدم‌ها برای خود رازی دارند، ولی آیا محرم‌اسراری هم هست؟سلنا مورفی در مسیر برگشت از محل کار به خانه، در قطار با زنی اسرارآمیز به نام مارتا هم‌صحبت می‌شود و زن پیش او اعتراف می‌کند که با رئیسش رابطه دارد. درمقابل سلنا هم راز خود را با او در میان می‌گذارد و به رابطۀ همسرش با پرستار بچه‌ها اشاره می‌کند.با رسیدن سلنا به مقصد، از هم خداحافظی می‌کنند و او اصلاً انتظار ندارد که دوباره با آن زن ملاقات کند. تااینکه پیامی با این مضمون دریافت می‌کند: «می‌شه یه قرار بذاریم و با هم صحبت کنیم؟ مارتا هستم، توی قطار هم‌مسیر بودیم.»ولی سلنا که به خاطر ندارد به او شماره داده باشد، پیامش را پاک می‌کند... تااینکه چند روز بعد پرستار بچه‌هایش ناپدید می‌شود و سلنا کم‌کم به این فکر می‌افتد که نکند این دو ماجرا به هم ربطی داشته باشد. واقعاً مارتا که بود؟ از سلنا چه می‌خواست؟
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
5بهخوان
گلچینی از بهترین کتاب ها کتابی نخوندم که راضی نباشم محتوا این داستان عالیه و کاملا هیجانی و جذاب که برای ادامه مطالعه شما رو مشتاق می‌کنه
2 ماه پیش
5بهخوان
کتابی که تک تک شخصیتاش جذابن. با دیدگاه های متفاوتی اشنا میشیم.و شاید دلیل بعضی از چراهامون تو زندگی رو بتونیم پیدا کنیم.پیچیدگی داستان جوری نیست که حوصلهی شمارو سر ببره و بلعکس مشتاق تر برای دونستن ادامه داستان میشین. یکی از جنایی هایی که پیشنهاد میشه
7 ماه پیش
2بهخوان
وقتی یه کتابی خودش از اول کار گرا میده که من درمورد جرم و قتل و این چیزا هستم خواننده خود به خود یکی از چیزایی که روش تمرکز می‌کنه قاتله و این کتاب -هوووف خدای من- یجوری سر و ته قاتلو بهم پیچوند و توی ۲صفحه جمعش کرد که واقعا دلم میخواد بهش بگم: مشکلت چیه زن؟ همین؟ تو کل داستان انقدر حاشیه رفتی، دیالوگ های حوصله سربر و طولانی برامون نوشتی، جزئیات و توصیفات بیش از حد برامون گفتی، بعد نتونستی یکم روی قاتل و ماجرای قتل و زوایاش بیشتر مانور بدی و اصلا محور اصلی داستانت قرارش بدی ؟ فکر کنم خودتم ته کتاب که شد حوصله ات سر رفت و خواستی زود تمومش کنی :))) اصلا قرار نیست با اتفاقات این کتاب به وجد بیایید، حساس ترین نقطه کتاب ۳۰ ثانیه بیشتر طول نمیکشه و ضربان قلب شما نهایتا از روی ۱۰۰ میره روی ۱۰۰/۵... تنها خوبی که داشت بنظرم این بود که زیبا داستان هارو بهم متصل کرد. ❌شاید اسپویل درمورد پایان❌ اما یک پایان کادوپیج و ترو تمیز همه چی خوبه من چقدر خوشحالم تحویلمون داد. این دختره پرل هم یعنی خلافکار بود و دنبالش بودن بعد کارگاه پرونده آخر کاری بهش زنگ زده باهاش چاق سلامتی میکنه. وات آریو دویینگ من؟ کلا کتاب دوست نداشتنی بود. گوینده اش هم رومخم بود. اصلا نمیدونم چرا ادامه اش دادم🗿