داستانی عالی با ترجمه عالی سروش حبیبی.
با وجود اینکه داستان راوی زندگی کارگری و سختی های آن است،رویاپردازی زیبا و زنده شخصیت ها،تلخی قصّه را کمرنگ کرد.
3 سال پیش
3بهخوان
جورج و لنی دو کارگر کوچندهاند. دوستانی با شخصیتهایی بسیار متفاوت که رویایی واحد را در سر میپرورانند. رویای مزرعهای کوچک و خانهای از آن کوچکتر که نیاز به کار زیاد نداشته باشد. و مزرعه پر باشد از خرگوش تا لنی بتواند آنان را لمس کند. لنی، که بسیار قدرتمند اما کمهوش است، به لمس چیزهای نرم علاقه دارد.
موشها و آدمها داستان انسان است. امیدها و رویاهایی که به زندگی معنا میبخشد. و دست و پا زدن و چنگ انداختن بشر(در اینجا به خصوص طبقهی کارگر) به هرچیزی برای ادامه دادن و همواره باختن در بازی زندگی. قلم استاین بک در روایت این داستان کیفیتی خاص دارد. در عین سادگی زبان و از خلال شخصیتهایی بسیار انسانی، به مزامین عمیق روانشناختی میپردازد. و از سوی دیگر با استفاده از طنزی تلخ دغدغههای اجتماعی زمانش، همچون تبعیض نژادی و زیست کارگری، را نیز بازتاب میدهد.
3 سال پیش
3بهخوان
کتاب خیلی جالبیه، علی رغم ساده بودنش پیام های مهمی درش نهفته س ، نکته ی جالب اینه که به یه برهه ی خاصی از تاریخ امریکا پرداخته که کمتر بهش پرداخته میشه، و تصور ها رو از این که امریکا همیشه سرزمین رویاها بوده تغییر میده، وقتی که حتی سفید پوست های جامعه امریکا استثمار میشن و افراد به اصطلاح سطح پایین جامعه زیر فشار های حکومت امپریالیستی امریکا له میشن و سقف ارزو هاشون اینه که یه مزرعه ی معمولی داشته باشن که به واسطه ش بتونن امرار معاش کنن و دیگه زیر دست نباشن. انگار که نویسنده یه تصویر بدون سانسور و روتوش از امریکایی ها ارائه داده که حتی این نکته رو میشه در شخصیت پردازی ها هم متوجه شد، سبک ادبیاتی سطح پایین کسایی که توی اون مزرعه کار میکردن و حتی اون پسر رئیسشون( متاسفاته اسمش رو یادم نیست) یا رفتار های سبکسرانه و جلف همسر این اقا که به رسوایی هایی هم منجر شد...
2 سال پیش
3بهخوان
اگر از من بپرسند غیرمنتظرانهترین پایانها میگویم: #جان_اشتاین_بک
اگر بپرسند بهترین پایان غیرمنتظرانه میگویم: #موش_ها_و_آدم_ها