دربارهی کتاب ندای کوهستان (رقعی)انتشارات ثالث منتشر کرد:
تازه ترین رمان خالد حسینی نویسنده افغانستانی مقیم آمریکا با ?? ترجمه مختلف در بازار کتاب ایران همراه شده است.
به گزارش تسنیم رمان تازه خالد حسینی ندای کوهستان یا در کوهستان طنین انداخت نام دارد که البته با نام های مختلفی و از سوی مترجمان متفاوتی و ناشران متعددی منتشر شده است.
تا کنون ?? ترجمه از این کتاب ثبت شده است. نزدیک ده ترجمه به بازار کتاب راه یافته است و ده ترجمه دیگر نیز در راه است و احتمالا تا نمایشگاه بین المللی کتاب تهران منتشر خواهد شد.
ترجمه غبرایی از رمان خالد حسینی اینگونه آغاز میشود: «خب قصه میخواهید، من برایتان میگویم اما فقط یکی، هیچکدامتان از من بیشتر نخواهید. دیر وقت است و فردا سفری دراز در پیش داریم .
آدم ها می آیند و می روند هر کدام با روایتی و در زمانی.شاید بتوان گفت
کتاب قهرمان مشخصی ندارد و همه قهرمان داستان خودشانند.
صفحات اول کتاب از عبدالله و پری میگوید خواهر و برادری که فقر آنها را از هم جدا می کند و بعد یکی یکی بقیه وارد می شوند. پروانه ،نبی، ادریس ، ....... ،کسانی که به نوعی به پری و عبدالله مرتبطند.و همه ی اینها می شوند قهرمان روایت خودشان.
یکی در افغانستان است ،دیگری در فرانسه و یکی دیگر در آمریکا.
آدم هایی که چالش های ذهنی اشان همچون زندگی شان پیش روی خواننده است.
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
رمان ندای کوهستان جامع ترین و پخته ترین اثر خالد حسینی است. داستان پیرامون زندگی عبدالله 10 ساله و خواهرش پری 3 ساله و جدایی این دو از یکدیگر بیان می شود. از نظر منتقدین، ندای کوهستان نسبت به دو رمان بادبادک باز و هزاران خورشید تابان، پایان بندی بهتری دارد. روایت داستان تو در تو بوده و راوی در طی داستان عوض می شود.
2 سال پیش
داستان برخلاف دو داستان قبلی کمتر در فضای افغانستان اتفاق میوفته و تمرکزش برروی زندگی پس از مهاجرت از افغانستانه. موضوع کتاب و دستهبندی اون نشون میده که قراره درصد قابل توجهی از کتاب بیان رنجها باشه چه در افغانستان و چه پس از مهاجرت از اون منتها نسبت به دو کتاب قبلی غم و رنجها کمتر عریانند و البته نوع متفاوتی هم هستند. در مجموع کتاب خوبیه و در کنار دو کتاب دیگه تصویر خوبی از یک بازهی زمانی افغانستان و افغانستانیها به آدم میده.
2 سال پیش
2بهخوان
قدرت نویسنده در نوشتن رو خیلی خوب میرسونه ولی جذابیتی برای اتمام کتاب وجود نداشت و زیاد برام جالب نبود
2 ماه پیش
4بهخوان
داستان های روان و خوبی داشت ...
اون نکته ای که ذهنم رو درگیر کرد این بود که حتی افغان هایی که بعد از حمله طالبان از کشورشون مهاجرت کرده بودند حالا یا به اروپا یا آمریکا، باز هم انگار خوشبخت نبودند ...
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه