کتاب|

عمومی|

داستان

درباره‌ی کتاب چراغ‌های آبی یوکوهاماانتشارات مون منتشر کرد:در 30 دسامبر 2000، مردی به زور وارد خانه خانواده میازاوا شده، همه را کشته نشسته پشت کامپیوتر، بستنی خورده و همین طور یازده ساعت در خانه مانده و فردا روز روشن از خانه خارج شده. هیچ انگیزه ای در کار نبود، ولی قاتل از خودش انواع و اقسام شواهد و مدارک را در صحنه بر جا گذاشته بود. چهارده سال می گذشت و هنوز پرونده لاینحل بود. قاتل آزاد بود و هنوز هم هست. آدمی اهل سفر، با لباس های مد روز، پرنده دوست، آدمی که اسفناج و خمیر ریش تراشی فرانسوی دوست دارد. از خودم پرسیدم: چه جور آدمی با یک بالش و یک چاقوی سوشی، خانواده ای را قتل عام می کند و روز روشن از خانه بیرون می آید؟ به تصویر خانواده در روزنامه ها نگاه کردم. ترانه «چراغ های آبی یوکوهاما» از تلویزیون به گوش می رسید. با خودم گفتم: «پرونده قتل خانواده ای چهارنفره. رمان چراغ های آبی یوكوهاما؟» باید می نوشتم. باید از تقدیر شومی می گفتم که بر سرشان نازل شده بود و گریبان مرا رها نمی کرد.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
5بهخوان
در یک کلمه:به عنوان یک کتابخون حرفه ای یک نفس تاییدش میکنم این‌کتاب با روایت خیلی جذاب و گیرا انتظارات خواننده رو از ژانر معمایی،جنایی به طور فوق بالا برآورده میکنه.