دربارهی کتاب بادبادک باز (جیبی/چرم)انتشارات پارمیس منتشر کرد:
شخصیت کنونی من در سن دوازده سالگی شکل گرفت، در یک روز سرد و تیره زمستان سال. 1975 به خوبی آن دقایق را به یاد دارم، پشت دیوار کاهگلی فرو ریختهیی دولا شده بودم و کوچه کنار نهر یخ زده را دید میزدم.
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
سرزمین دردها و رنج ها!
بیش از پیش از اعماق وجود دلم افغانستانی آرام را خواست خالی از مزدور و جنگ های داخلی و خارجی…
همانقدر که می خواستم و شنیده بودم جذبش شدم!
2 سال پیش
5بهخوان
گفت: خیلی میترسم.
گفتم: چرا؟
گفت: چون ازتهدل خوشحالم دکتر رسول. اینجور خوشحالی ترسناک است.
پرسیدم آخر چرا و او جواب داد: وقتی آدم اینجور خوشحال باشد، سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد.
روزی که شروع به خواندن کتاب بادبادکباز کردم آنچه در ذهن خود داشتم زجرها و سختیهای همیشه به تصویر کشیده شدهی افغانستان بود، اما چیزی که خالد حسینی خواننده را با آن روبهرو میکند چیزی فراتر از آنچه شنیدهایم هست. با تمام وجود خود را در آن کوچهپسکوچههایی حس میکنیم که کودکان هزارهای مورد آزار قرار گرفتند، در آسمانی که کودکان افغان گودی پران های خود را به پرواز درمیآورند.
خواننده کتاب بادبادکباز تمام غم و درد داستان را پشت سر میگذارد تا همانطور که ذات آدمیت همیشه در طلب آن است خیر بر شر پیروز شود و به آرامش رسیدن کودک افغان مساوی باشد با به آرامش رسیدن تمام افغانها در هر کجای جهان که هستند
2 سال پیش
5بهخوان
کتاب دررابطه با مشکلات مردان افغان در بحبوبهی روی کار آمدن طالبان است
متن کتاب باوجود غم و اضطراب، بسیار جذاب و گیراست
جز پیشنهادات همیشگی من برای آنهایی که قصد دارن کتابخوانی رو شروع کنند
2 سال پیش
3بهخوان
اولین رمان برای آشنایی با مردم و سرزمین افغانستان.
خوب بود و جذاب.