دربارهی کتاب زرد کرومیانتشارات نیلوفر منتشر کرد:برخی از منتقدین، نخستین رمانهای هاکسلی را از نبوغآمیزترین نمونههای آثار شکاندیشانهای خواندهاند که بلافاصله پس از جنگ جهانی اول پیدا شد. کتاب زرد کرومی (1921) اولین اثر مربوط به این دوره است که او درجا به عنوان یکی از نکتهسنجترین و هوشمندترین نویسندگان نسل خود معرفی و تثبیت میکند. در این رمان (که نطفه اغلب اندیشهها و داستانهای بعدی او را دربر دارد و شاید از نظر زیباشناختی از تمامی رمانهایش برتر باشد) و نیز در رمانهایی که در پی آن مینویسد، شخصیتهای داستان قبل از هر چیز به عنوان محملی برای بیان نظریات و عقاید متضاد، خلق و بهکار گرفته میشوند.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
فکر نمیکنم بین رمانها رمان مهمی باشه، احتمالا جزو کتابهایی نباشه که پیشنهاد کنم و در اخر اینکه حداقل برای من خیلی طول کشید تا چیزی از فضای داستان و شخصیتها دستگیرم بشه. با این حال، بسیار جذابه. خصوصا آقای سکوگان و نظراتش درمورد هنر، طبیعت، حکومت خردگرا و البته تعطیلات. تقریبا آخرای رمان ی بخشی هست که دنیس خیلی ناراحته و اقای سکوگان یهو جلوش سبز میشه و فکر میکنه دلیل ناراحتی دنیس کائنات و پوچیه. میگه بالاخره همه ما میدونیم که هیچ علت غایی وجود ندارد. اما چه فرقی میکند؟ هیچ فرقی نمیکند.
5 ماه پیش
5بهخوان
تموم که شد به خودم گفتم یکی از رمانترین رمانایی بود که خوندم.
جمله طلایی کتاب "همهمون میدونیم هیچ علت غایی وجود نداره. اما چه فرقی میکنه؟ هیچ فرقی نمیکنه، اصلا و ابدا" هستش و این رو توی کل ساختار کتاب هم میبینید.
همین الان که تمومش کردم فکر میکنم هیچ چیزی به دست نیاوردم. شاید اگر گذشته بود یا من کس دیگهای بودم از این ناراحت بودم و فکر میکردم وقتمو هدر کردم ولی من الان میدونم هیچ هدف غایی وجود نداره و به رغم تمام این حرفها زندگی زیباست، همیشه و تحت هر شرایطی، به قول آقای سکوگان البته!
به نظرم برای هرکسی میتونه تجربه قشنگی باشه خوندن این کتاب اگر کمی باحوصله و کمتوقع باشن ولی برای من از ارزش بسیار بالایی برخورداره چون که هاکسلی برای خیلی مهمه و تو این کتاب به عنوان کار اولش میتونیم رد پای ایدههای آرمانشهر تکنولوژیکی و علمیش رو میتونیم تحت عنوان حکومت خردگرا ببینیم.
از متن کتاب:
"کتاب بهترین راه مطالعه و شناخت بشرست"
"اگر بخواهی آدمهارا به کارهای منطقی واداری، مجبوری برای متقاعد کردنشان به راههای جنونآمیز متوسل شوی"
"نمیدانم چرا اما به جای اینکه از تماشای شور و هیجان همنوعانم احساس نشاط و انبساط کنم، خسته میشوم. راستش، زیاد برایم جالب نیستند...در خط من نیستند"