کتاب|

عمومی|

نمایشنامه|

جهان

درباره‌ی کتاب چرخانتشارات بیدگل منتشر کرد:نمایشنامه ی چرخ در سال 2011 نگاشته شد و همان سال در جشنواره ی تئاتر ادینبورو به کارگردانی و یکی فدرستون به روی صحنه رفت و توجه منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کرد. این نمایشنامه در همان سال برنده ی جایزه ی فرینج فرست از جشنواره ی تئاتر ادینبورو، و نیز جایزه ی سازمان عفو بین الملل و آزادی بیان شد.صحنه ی نمایش، اسپانیای آسیب دیده و فقیر قرن نوزدهم است، بئاتریس برای مراسم عروسی خواهرش آماده می شود. اما این جشن خانوادگی با هجوم سربازها و مردی تبعیدی به خانه ی آن ها متوقف می شود. آینده برای دختر کوچک مرد تبعیدی نامعلوم است؛ بئاتریس گرچه اظهار می کند از بدین ترتیب روزی که با آرامش شروع شده بود، به جست و جویی تبدیل می شود که طی آن بئاتریس پا به دنیایی غریب میگذارد.گرچه این نمایشنامه با استفاده از فرم تئاتر ایپک برشت فضایی را خلق می کند که باعث شده منتقدان بسیاری آن را با ننه دلاور برشت مقایسه کنند، اما مهم ترین نکته ی نمایشنامه این است که هریس، علاوه بر استفاده از فرم تئاتر ایپک برشت، با تغییراتی که در ساختار این گونه از نمایش داده، فرم و معنای جدیدی خلق می کند.زمینی هریس، چهل و پنج ساله، متولد آکسفورد و بزرگ شده ی اسکلاتلند است. در دانشگاه آکسفورد، لیسانس جانورشناسی گرفت و برای فوق لیسانس در دانشگاه هال، کارگردانی تئاتر خواند. او نمایشنامه و فیلنامه می نویسد و کارگردانی تئاتر می کند.مجموعه نمایشنامه های بیدگل، مجموعه ای منحصر به فرد از نمایشنامه هایی است که یا تابحال به فارسی ترجمه نشده اند و یا ترجمه ی مجدد نمایشنامه هایی خواهد بود که از هر جهت لزوم ترجمه ی دوباره ی آنها حس می گردد.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 ماه پیش
3.5بهخوان
این اولین نمایشنامه‌ای بود که خوندم -برای همین هم مطمئن نیستم چطور نقدش کنم! ‌ قبل از خوندنش، تصور می‌کردم خوندنِ نمایشنامه‌ها چندان کارِ آسونی نیست اما بر خلافِ تصورم، خیلی سریع تونستم پیش ببرمش. بااین‌حال به‌نظرم بین نمایشنامه و داستان تفاوت‌های عمده‌ای وجود داره. مهم‌ترین‌شون هم اینه که نمایشنامه روندِ خیلی تندتری داره و حوادث به‌سرعت رخ می‌دن و در کل جزئیات کمتری رو در اختیار خواننده قرار می‌ده (یا شاید دست‌کم این نمایشنامه این‌طور بود.) ‌‌ یک‌جاهایی به‌نظرم گیج‌کننده می‌اومد. تعداد شخصیت‌ها خیلی زیاد بود و بی‌مقدمه و ناگهانی وارد صحنه می‌شدن و به‌خصوص وقتی چند شخصیت مختلف همزمان صحبت می‌کردن، گیج‌کننده‌تر هم می‌شد. ‌‌ ‌من ماجرای کلی‌ش رو دوست داشتم و به‌نظرم جالب بود. به‌خاطر ماهیت دراماتیکش، به اندازه‌ی داستان‌های جنگی «واقع‌گرا» نبود. ولی با این وجود، تونسته بود حال‌وهوای جنگ رو به‌ شکلی نمادین به تصویر بکشه: گرسنگی فراگیر، بی‌رحمی و خشونت، تهمت و بی‌اعتمادی، باورهای خرافی، بچه‌های بی‌والد سرگردان... ‌‌ هرچقدر ماجرا پیش می‌رفت، عناصر غیرعادی و عجیب‌وغریب‌تری اضافه می‌شدن و توی صحنه‌ی غیرمنتظره‌ی پایانی، به اوج خودش رسید! و در کل فکر می‌کنم هر کسی بتونه برداشت و تفسیر شخصیِ خودش رو از این نمایشنامه داشته باشه.
1 سال پیش
3بهخوان
تند و تیز و جسور از آن نمایشنامه‌های تند و تیز و سرعتی که نمی‌توانی چشم ازشان برداری. این مدلی دوست دارم. دیالوگ‌های کوتاه با نمایشی روی دور تند. به نظرم اجرای این نمایشنامه کمی سخت باشد و طولانی‌. شخصیت دختربچه که معجزه می‌کند خیلی مورد پسندم بود. اینکه اصلا چطور معجزه می‌کند و اصلا معجزه است یا نه خوب جا افتاده بود. صحنه‌های جنگی خوب توصیف شده بود. و از همه مهم‌تر، وارد شدن به تنش داستانی هم حرف نداشت؛ همه‌چیز دارد برای یک عروسی مهیا می‌شود که سربازها می‌آیند داخل خانه... به نظرم نمایشنامه‌های بیدگل ارزش خواندن دارند. محمد منعم هم انصافاً خوب ترجمه کرده بود. اینکه دارم آثار نویسندگان خیلی معاصر که هنوز زنده‌اند را می‌خوانم جای خوشحالی است.
3 ماه پیش
3بهخوان
۲۸ خرداد 1403 / دوازدهم اگه بخوام خوندن این نمایشنامه رو به کسی پیشنهاد بدم، فقط به‌خاطر پرده پایانی‌شه. فوق‌العاده درخشان بود و کورکننده. این نمایش‌نامه زیادی نمایشی بود. میدونی چرا اینو میگم؟ بعضی نمایش‌نامه‌ها هستن که وقتی معرفی شخصیت‌ها و توصیفات ابتدایی صحنه رو رد می‌کنی بعدش دیگه یادت میره چیزی که میخونی نمایش‌نامه‌ست، بیشتر مثل یک داستان کوتاه میمونه. همه چی باورپذیر و ملموس. اما این اثر مدام بهم سیخونک میزد که حواست باشه داری نمایشنامه میخونی. اتفاقاتی توش میفتاد که اگه خارج از چارچوب نمایشنامه بهش نگاه می‌کردی، تو ذوقت میزد و عجیب غریب و خام به نظر می‌رسید. بئاتریس و رزا دارن برای مراسم عروسی آماده میشن یهو چند کارگر مزرعه که الان سرباز ارتش هستن وارد خونه‌شون میشن و میگن جنگ شده، فرانسه به اسپانیا حمله کرده و نیروهامون باید از امکانات خونه شما استفاده کنن. مراسم عروسی در چند لحظه به اردوگاه جنگی بدل میشه و دو خواهر هاج و واج نظاره‌گر ماجران. یکی از مزرعه‌دارها به اتهام خیانت از ارتش اخراج میشه و باید اسپانیا رو ترک کنه. چند دقیقه بعد دخترکش گریان وارد صحنه میشه و کسی نیست که مسئولیتش رو قبول کنه. بئاتریس به ناچار دخترک رو در آغوش میگیره تا اونو به پدرش که چنددقیقه پیش از اونجا رفته برسونه و ماجرای اصلی شروع میشه. تمرکز اصلی نمایشنامه روی کودکان جنگه. آسیبی که جنگ به جسم و روانشون میزنه چطور میتونه فراتر از ظرفیت پذیرش روح کوچکشون باشه و شخصیت معصوم و زندگی‌بخش اونهارو به هیولاهایی بی‌رحم و ترسناک بدل کنه. جنگ‌ها مدام در حال تکرارن و بزرگترین قربانیانش کودکانی هستن که نه جنگ رو شروع کردن و نه می‌تونن تمومش کنن.