دربارهی کتاب درون آب
آن از پانزده سالگی عاشق مرد شده بود؛ آن قدر که از زندگی اش در سال های قبل از آن چیزی یادش نمی آمد. مرد هجده ساله بود که جنگ شروع شد و نوزده ساله بود که رفت به جنگ، و هربار که برمی گشت بزرگتر شده بود؛ نه چند ماه، بلکه سالها، دهه ها و قرنها.
با وجود این، اولین بار که به خانه برگشت هنوز خودش بود. شب ها گریه میکرد و مثل آدمی تبدار بدنش میلرزید. به آن گفته بود که دیگر نمیتواند برگردد. خیلی میترسید. شب قبل از برگشتن، زن ا و را کنار رودخانه پیدا کرد و به خانه آوردش. (نباید هرگز چنین کاری میکرد و باید می گذاشت کار خودش را بکند.) این خودخواهی بود که مانعش شد. حالا داشت نتیجه اش را میدید.
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
این پیام را به خواننده منتقل می کرد که غالب انسان ها نسبت به دیگران نیت منفی ندارند و اگر به ظاهر در حق یکدیگر بدی می کنند از منظر خودشان از خود دفاع و احقاق حق می کنند.
2 سال پیش
3بهخوان
"توی آب" هم مثل "دختری در قطار" یک داستان معمایی-جنایی متوسط رو به خوبه. خواننده میتونه از لحظات تعلیق داستان لذت ببره و حدسای متفاوت در مورد پایان داستان بزنه که معمولا هم درست از آب درمیآد.
1 سال پیش
2بهخوان
از پائولا هاوکینز، دختری در قطار را با توجه به تبلیغات این کتاب مطالعه کردم و چیزی که انتظار داشتم، دستگیرم نشد. اما از این اشتباه درس نگرفتم و درون آب را هم مطالعه کردم، این بار پائولا هاوکینز بیشتر ناامیدم کرد و درونِ آب به رغم فضای سنگین و غم آلودی که پیش روی مخاطب ترسیم میکرد، ماجرای جنایی چندانی نداشت و با پایانی نه چندان غیر منتظره روبرو شدم.
توضیح: ترجمه علی قانع رو مطالعه کردم. ایشون در پاراگرافهای آخر به قاتل با ضمیر «او» اشاره میکنن و از اونجایی که در زبان فارسی ضمیر «او» برای مرد و زن مشترک استفاده میشود، خواننده قادر به تشخیص مرد یا زن بودن قاتل و شناسایی دقیق اون نیست.