دربارهی کتاب توی آبانتشارات میلکان منتشر کرد::
«جولیا؟ منم. حتما بهم زنگ بزن. خواهش میکنم جولیا. خیلی مهمه.»
نل آبوت در آخرین روزهای قبل از مرگاش چندین و چندبار خواهرش تماس گرفت. اما جولیا تلفناش را جواب نداد و درخواست کمک نل را نادیده گرفت.
حالا نل مرده. میگوینده پریده توی آب. جولیا مجبور است به مکانی برگردد که فکر میکرد برای همیشه از آن فرار کرده. او به آنجا برمیگردد تا از دختر نوجوان خواهرش مراقبت کند.
اما جولز (جولیا) میترس، خیلی میترسد... از خاطراتی که مدتهاست آنها را در گوشهای از ذهناش دفن کرده...از میل هاس قدیمی...از دانستن این که چرا باید نل این کار را کرده باشد.
و بیشتر از هرچیزی از آب میترسد؛ از جایی که به آن آبگیر غرق شدن میگویند.
با همان نگارش پیش برنده و درک قوی از غرایز انسانی که میلیونها خواننده را در سراسر دنیا شیفتهی اولین رمان و هیجان انگیز و پر تعلقاش-دختری در قطار-کرد.
پوئولا هاوکینز رمانی جداب و رضایتبخش ارائه میدهد. این رمان بر پاشنهی داستانهایی میچرخد که ما را به گذشتهمان برمیگردانند؛ داستانهایی که قدرت زیادی در نابودی زندگی اکنونمان دارند.
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
این پیام را به خواننده منتقل می کرد که غالب انسان ها نسبت به دیگران نیت منفی ندارند و اگر به ظاهر در حق یکدیگر بدی می کنند از منظر خودشان از خود دفاع و احقاق حق می کنند.
2 سال پیش
3بهخوان
"توی آب" هم مثل "دختری در قطار" یک داستان معمایی-جنایی متوسط رو به خوبه. خواننده میتونه از لحظات تعلیق داستان لذت ببره و حدسای متفاوت در مورد پایان داستان بزنه که معمولا هم درست از آب درمیآد.
1 سال پیش
2بهخوان
از پائولا هاوکینز، دختری در قطار را با توجه به تبلیغات این کتاب مطالعه کردم و چیزی که انتظار داشتم، دستگیرم نشد. اما از این اشتباه درس نگرفتم و درون آب را هم مطالعه کردم، این بار پائولا هاوکینز بیشتر ناامیدم کرد و درونِ آب به رغم فضای سنگین و غم آلودی که پیش روی مخاطب ترسیم میکرد، ماجرای جنایی چندانی نداشت و با پایانی نه چندان غیر منتظره روبرو شدم.
توضیح: ترجمه علی قانع رو مطالعه کردم. ایشون در پاراگرافهای آخر به قاتل با ضمیر «او» اشاره میکنن و از اونجایی که در زبان فارسی ضمیر «او» برای مرد و زن مشترک استفاده میشود، خواننده قادر به تشخیص مرد یا زن بودن قاتل و شناسایی دقیق اون نیست.