دربارهی کتاب لطیف است شبانتشارات میلکان منتشر کرد :لطیف است شب در فهرست مدرن لایبرری (Modern Library)در رده ی 30 رمان برتر قرن بیستم قرار گرفته است. این اثر با سفرهای درونی به دنیای شخصیت های داستان و وصف بی مانند جامعه ی پیرامون آنها رمانی ست یگانه که به گفته ی منتقدان ادبی در روند نگارش بسیاری از آثار پس از خود نقش موثری داشته است.
لطیف است شب در سال 1934 منتشر شد و بیش از بسیاری از آثار آن سال بررسی و نقد شد. ارنست همینگوی در همان سال نوشت: «شگفتی آور است که چگونه بیشتر این اثر چنین عالی نوشته شده است.»
ایدرین اسلچر، نویسنده و شاعر انگلیسی، می نویسد: «اسکات فیتزجرالد یکی از مشهورترین نویسنده های قرن بیستم است... و لطیف است شب اثر پخته ای ست از نویسنده ای که از بهترین و بدترین چیزهایی که زندگی می تواند پیش روی آدم بگذارد به خوبی آگاه است.»پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
راستش اسم فیتزجرالد باعث شده بود انتظار بالایی از کتاب داشته باشم ولی تجربه خیلی دلچسبی نبود.
کتاب یک روایت غیرخطی داره که خیلی قابل قبول نبود و کمکی به گیرایی داستان نمیکرد. اویل کتاب راستی راستی فکر کردم داستان روایت زندگی رزماری هویت هست، کتاب با اون شروع میشه، اونو دنبال میکنه، روایت عشقش به دیک رو میگه ولی فصل دوم همه چیز تغییر کرد. فلاش بک داشتیم و روایت زندگی و عشق و ازدواج دیک و نیکول و همه چیز قاطی پاطی شد.
زاویه دید هم مدام عوض میشد و از شخصیتی به شخصیت دیگه میرفت. جایی خواندم که فیتزجرالد اواخر عمرش تصمیم میگیره کتاب رو از نو ویرایش کنه و جای بخشها رو عوض کنه و تغییرات لازم رو بده ولی خب اینکار و نکرد و معلوم نیست که اجل مهلت نداده یا خودش انگیزهای نداشته. شخصیت اصلی کتاب، دیک، هم یک جورایی نچسب بود. راستش نمیدونستم احساسم نسبت به نقش اولی که زیاد مینوشه، تنها هنرش خدمت به بانوان جوان و زیباست و مدام عاشق میشه و گرایش به دخترهای نوجوان داره و خب روانپزشک هم هست و کتاب مرجع هم چاپ کرده باید چی باشه؟؟؟؟
به همه اینها ترجمه ضعیف رو هم اضافه کنید