خدای من! آگاتا کریستی نابغهست!
عجب کتابی! عجب سناریویی!
خلاصه داستان رو تو آپدیتهام نوشته بودم:
جان خانم «نیک باکلی» صاحب عمارت «خانهی آخر» در خطره. اخیرا حوادث خطرناکی که بنظر عمدی میان، براش اتفاق افتادن که شانس آورده و جان سالم به در برده. با پوآرو و همکارش هستینگز ملاقات میکنه و پوآرو تصمیم میگیره کمکش کنه تا قاتل قبل از قتل خانم باکلی گیر بیفته.
طبق معمول ما یه عالمه مظنون و مدرک و علامت سوال ریز و درشت داریم که باید کنار هم بذاریم، سلولهای خاکستری مغزمون رو به کار بندازیم و کلی حدس و گمان بیاریم و آخرش فقط پوآرو میتونه با زیرکی و نبوغ ترسناکش حقیقت رو کشف کنه و ما اون هستینگز کمهوشی هستیم که از تعجب زبونمون بند میاد.
برای کمی هیجان هم که شده، کتابای آگاتا رو بخونید و قلم و کاغذ کنارتون باشه، شاید شما هم بتونید کارآگاه بازی دربیارید:))
2 ماه پیش
2.5بهخوان
فیلمشو که دیدم هیچی ازش نفهمیدم تا اینکه این کتابو خوندم اما برام معماهاش یه چیز معمولی و ساده بود. سطح متوسطی....
2 ماه پیش
3.5بهخوان
۶. خطر در خانه آخر
ششمین داستان از مجموعهی هرکول پوآرو:
این داستان رو کمتر از پنج اثر قبلی دوست داشتم که دلیل اصلیش هم مدل عجیب شخصیت پوآرو بود توی این قصه بود.
پوآروی این داستان از نظرم اون پوآروی بااعتماد به نفس و نکتهسنج همیشه نبود. (که احتمال داره کریستی عامدانه این تغییر رو توی شخصیتپردازی پوآرو انجام داده باشه).
گرهگشایی داستان مثل همیشه قوی بود اما روند رسیدن به گرهگشایی نه.
الگوی یکسان ساختار داستانها (که به خاطر عدم اسپویل مطرحش نمیکنم) داره یکم اذیتم میکنه و امیدوارم تو داستانهای آینده با الگوهای متفاوتی مواجه بشم.
10 ماه پیش
3.5بهخوان
شخصا آثار اگاتا کریستی رو دوست دارم و ارزش خواندن دارند و این کتابش هم همین طور ، شخصیت اصلی پوآرو بود و اینکه ذهن رو برای پیدا کردن قاتل به چالش میکشه دوست دارم فقط یکم داستانش کش داشت و اینکه آخرش شبیه کتاب اعلام یک قتل بود....