دربارهی کتاب فارنهایت 451خون در سرش جمع می شود و دستانش تبدیل به دستان مسحور کننده رهبر ارکستری می شوند که تمام سمفونی های اندوهناک و سوزان برجسته تاریخ را می نوازند. کلاه خودش که عدد 451 را بر تن سر و بی روح خود می بیند را بر سر دارد . چشمانش آتشی سرخ در خود دارند و آکنده از اندیشه آینده هستند . مرد تلنگری بر آتش زنه می زند و خانه آتش افکن پر می شوند تا آسمان عصر گاهی را سرخ و زرد و سیاه بسوزاند . انگار که همراه دسته ای کرم شب تاب شده است .درست مثل خمیری که بر تن داغ و گرگرفته تنور می چسبد ، کتاب های از هم باز شده و سوزان را بر ایوان این خانه به چنگال مرگ می سپارد . باد کتاب های سوزان و درخشان را در آسمان و درخشان را در آسمان به رقص در می آورد و با خود به دور دست های دور می برد و تاریکی چسبناک شب را روشنی می بخشد.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
بی نهایت زیبا و خواندنی بود.اینکه یه نویسنده ، داستان کوتاهی بنویسه که تا این حد پرمحتوا و پربار باشه کار هر کسی نیست و به نظرم آقای "بردبری" به بهترین شکل ممکن چنین اثر تاثیر گذاری رو خلق کردن
شیوه ی پیشروی داستان و شکل گیری و رشد شخصیت مونتاگ رو بی نهایت دوست داشتم....اینکه از یک شخصیت ترسو وسست اراده ،تبدیل به انسان شجاع و دلیری میشه که برای نجات انسان های پوچ و توخالیه جامعه ی خودش قد علم میکنه و میوه های درخت زندگی رو به هر دهانی که پیش آید پیشکش میکند
توصیفات و تشبیهات کتاب به قدری جذاب و دلنشین بود که گاهی اوقات بعضی جملات رو دو یا سه بار میخوندم
بخش های کوچکی ازکتاب
---
رودخانه آرام بود و به آهستگی از آدمهایی که سایه ها را برای صبحانه و بخار را برای ناهار و مه را برای شام می خوردند دور می شد
---
در حالی که تمام شب را به دهانش می فرستاد و آن را رنگ پریده بیرون می فرستاد و تمام سیاهی سنگینش در وجودش باقی می ماند، نسبتاً آرام شروع به حرکت کرد
---
خیابان به تمیزی سطح میدان قربانگاهی، دو دقیقه قبل از پدیدار شدن قربانیان و قاتلان بی نامش بود. هوا بر فراز این رود یخ زده عریض تنها با گرمای بدن مونتاگ می لرزید، این که احساس کرد دمای بدنش می تواند باعث لرزش ناگهان تمام دنیا شود، باورنکردنی بود
1 سال پیش
451 درجهی فارنهایت
1)
451 درجهی فارنهایت (232/78 درجهی سانتیگراد) دمای سوختن کاغذ است و همچنین نام یکی از ماندگارترین آثار ادبی جهان.
"ری داگلاس بردبری" (Ray Douglas Bradbury) نویسندهی آمریکایی (متولد 1920 و فوتشده در سال 2012) داستان بلند "فارنهایت 451" (Fahrenheit 451) را تنها اثر علمی-تخیلی خود میداند. داستانی که در سال 1953 میلادی نگاشته شده و به اعتقاد اکثر منتقدان شاهکار ادبی اوست. "بردبری" خود مدعی است که ایدهی اولیهی این داستان براثر کتابسوزان سال 1933 در آلمان هیتلری، زمانی که او نوجوانی سیزدهساله بوده، در ذهنش روییده.
2)
"فرانسوا تروفو" (François Truffaut) فیلمساز مطرح فرانسوی (متولد 1932 و فوتشده در سال 1984) که جزو پیشروان سینمای موج نوی فرانسه محسوب میشود، در سال 1966 با اقتباس از داستان "فارنهایت 451" فیلمی با همان نام ساخت. دوگانهی "بردبری" و "تروفو" یکی از بهیادماندنیترین اقتباسهای ادبی- سینمایی جهان را رقم زد. یک فیلم تلویزیونی دیگر بر اساس داستان "فارنهایت 451" در سال 2018 به کارگردانی "رامین بَحرانی" (Ramin Bahrani) و برای شبکهی HBO ساختهشده است. از نام "فارنهایت 451" برای نوشتن داستانها و ساختن فیلمهای دیگر هم الهاماتی گرفتهشده است که مشهورترین آنها عبارتاند از فیلم مستند فارنهایت 9/11 ساختهی "مایکل مور" (Michael Moore) و نمایشنامهی "فارنهایت 56K" نوشتهی "فرناندو دی کورل آلکراز" (Fernando de Querol Alcaraz).
3)
"سناریوی بدترین حالت"
(The Worst Case Scenario)
که برگرفته از فلسفهی کهن رواقی (Stoicism) است، در زمره یکی از مدلها و روشهای آیندهپژوهی و مدیریت استراتژیک تقسیمبندی میشود و اساساً این روش و از آن فراتر تمام علم آیندهپژوهی ما پیش از آنکه پای سیاستمداران و استراتژیستها به میان آید، مرهون فلاسفه و از آنها مهمتر، نویسندگان و ادیبان حوزه ادبیات تخیلی (Fictional) است. پس از بزرگانی چون "ژول ورن" (Jules Verne) و "هربرت جرج ولز" (Herbert George Wells) که در نوشتههایشان تصاویری از دنیای زیبا و مملو از پیشرفت و انسانمداری آینده نشان میدادند و بشریت را ترغیب به گام برداشتن در چنین مسیری میکردند، نویسندگانی هم با "سناریوی بدترین حالت" دست به خلق دنیاهایی در آینده زدند که نباید اتفاق بیفتد. "سناریوی بدترین حالت" به در نظرگرفتن شرایطی میپردازد که عواقب فعالیتهای فعلی ما به بدترین نتیجهی ممکن در آینده منجر شود. ازجمله مهمترین آثار ادبی که در این زمینه نگاشته شد و شاهکارهای ادبیات پادآرمانشهری محسوب میشوند میتوان به "1984" اثر "جرج اورول" (George Orwell) و "دنیای قشنگ نو" (A Brave New World) نوشتهی "آلدوس هاکسلی" (Aldous Huxley) اشاره کرد و البته قطعاً در کنار این دو، داستان "فارنهایت 451" نوشتهی "ری بردبری".
داستان "فارنهایت 451" روایتی از یک پادآرمانشهر (dystopia) است که در آن کتابها و کتابخوانها دشمن جامعه شمرده میشوند و باید آنان را از مسیر رشد و پیشرفت انسان مغروق در خوشی زدود. در این ویرانشهر کتابها هرگاه یافته شوند توسط مأموران آتش سوزانده میشوند و کتابخوانها تأدیب و مجازات.
4)
"ری بردبری" آنقدر زنده ماند که متوجه شود آیندهای که او از آن میترسید هیچگاه اتفاق نمیافتد. بلکه آیندهی محتمل بسیار از آنچه او پیشبینی میکرد هم بدتر است. نمایشگرهای دیواری (Wall Screen) و گوشیهای صدفی مخصوص مکالمه که او در کتابش تصویر کرده به واقعیت پیوستند و باوجود آنان دیگر نیازی به مأموران آتش نبود. او بعدها بیان کرد: "برای نابودی یک فرهنگ نیازی به سوزاندن کتابها نیست، فقط کافی است مردم را به سمت کتاب نخواندن سوق دهی".
کتاب "فارنهایت 451" توسط "علی اصغر شیعهعلی" ترجمه و سال 1393 در انتشارات سبزان به چاپ رسیده است. البته مترجمین دیگری هم این کتاب را ترجمه و چاپ کردهاند ازجمله "علاءالدین بهشتی" در سال 1363 و "معین محبعلیان" در سال 1396 انتشارات میلکان.
1 سال پیش
451 درجهی فارنهایت
1)
451 درجهی فارنهایت (232/78 درجهی سانتیگراد) دمای سوختن کاغذ است و همچنین نام یکی از ماندگارترین آثار ادبی جهان.
"ری داگلاس بردبری" (Ray Douglas Bradbury) نویسندهی آمریکایی (متولد 1920 و فوتشده در سال 2012) داستان بلند "فارنهایت 451" (Fahrenheit 451) را تنها اثر علمی-تخیلی خود میداند. داستانی که در سال 1953 میلادی نگاشته شده و به اعتقاد اکثر منتقدان شاهکار ادبی اوست. "بردبری" خود مدعی است که ایدهی اولیهی این داستان براثر کتابسوزان سال 1933 در آلمان هیتلری، زمانی که او نوجوانی سیزدهساله بوده، در ذهنش روییده.
2)
"فرانسوا تروفو" (François Truffaut) فیلمساز مطرح فرانسوی (متولد 1932 و فوتشده در سال 1984) که جزو پیشروان سینمای موج نوی فرانسه محسوب میشود، در سال 1966 با اقتباس از داستان "فارنهایت 451" فیلمی با همان نام ساخت. دوگانهی "بردبری" و "تروفو" یکی از بهیادماندنیترین اقتباسهای ادبی- سینمایی جهان را رقم زد. یک فیلم تلویزیونی دیگر بر اساس داستان "فارنهایت 451" در سال 2018 به کارگردانی "رامین بَحرانی" (Ramin Bahrani) و برای شبکهی HBO ساختهشده است. از نام "فارنهایت 451" برای نوشتن داستانها و ساختن فیلمهای دیگر هم الهاماتی گرفتهشده است که مشهورترین آنها عبارتاند از فیلم مستند فارنهایت 9/11 ساختهی "مایکل مور" (Michael Moore) و نمایشنامهی "فارنهایت 56K" نوشتهی "فرناندو دی کورل آلکراز" (Fernando de Querol Alcaraz).
3)
"سناریوی بدترین حالت"
(The Worst Case Scenario)
که برگرفته از فلسفهی کهن رواقی (Stoicism) است، در زمره یکی از مدلها و روشهای آیندهپژوهی و مدیریت استراتژیک تقسیمبندی میشود و اساساً این روش و از آن فراتر تمام علم آیندهپژوهی ما پیش از آنکه پای سیاستمداران و استراتژیستها به میان آید، مرهون فلاسفه و از آنها مهمتر، نویسندگان و ادیبان حوزه ادبیات تخیلی (Fictional) است. پس از بزرگانی چون "ژول ورن" (Jules Verne) و "هربرت جرج ولز" (Herbert George Wells) که در نوشتههایشان تصاویری از دنیای زیبا و مملو از پیشرفت و انسانمداری آینده نشان میدادند و بشریت را ترغیب به گام برداشتن در چنین مسیری میکردند، نویسندگانی هم با "سناریوی بدترین حالت" دست به خلق دنیاهایی در آینده زدند که نباید اتفاق بیفتد. "سناریوی بدترین حالت" به در نظرگرفتن شرایطی میپردازد که عواقب فعالیتهای فعلی ما به بدترین نتیجهی ممکن در آینده منجر شود. ازجمله مهمترین آثار ادبی که در این زمینه نگاشته شد و شاهکارهای ادبیات پادآرمانشهری محسوب میشوند میتوان به "1984" اثر "جرج اورول" (George Orwell) و "دنیای قشنگ نو" (A Brave New World) نوشتهی "آلدوس هاکسلی" (Aldous Huxley) اشاره کرد و البته قطعاً در کنار این دو، داستان "فارنهایت 451" نوشتهی "ری بردبری".
داستان "فارنهایت 451" روایتی از یک پادآرمانشهر (dystopia) است که در آن کتابها و کتابخوانها دشمن جامعه شمرده میشوند و باید آنان را از مسیر رشد و پیشرفت انسان مغروق در خوشی زدود. در این ویرانشهر کتابها هرگاه یافته شوند توسط مأموران آتش سوزانده میشوند و کتابخوانها تأدیب و مجازات.
4)
"ری بردبری" آنقدر زنده ماند که متوجه شود آیندهای که او از آن میترسید هیچگاه اتفاق نمیافتد. بلکه آیندهی محتمل بسیار از آنچه او پیشبینی میکرد هم بدتر است. نمایشگرهای دیواری (Wall Screen) و گوشیهای صدفی مخصوص مکالمه که او در کتابش تصویر کرده به واقعیت پیوستند و باوجود آنان دیگر نیازی به مأموران آتش نبود. او بعدها بیان کرد: "برای نابودی یک فرهنگ نیازی به سوزاندن کتابها نیست، فقط کافی است مردم را به سمت کتاب نخواندن سوق دهی".
کتاب "فارنهایت 451" توسط "علی اصغر شیعهعلی" ترجمه و سال 1393 در انتشارات سبزان به چاپ رسیده است. البته مترجمین دیگری هم این کتاب را ترجمه و چاپ کردهاند ازجمله "علاءالدین بهشتی" در سال 1363 و "معین محبعلیان" در سال 1396 انتشارات میلکان.
0 سال پیش
3بهخوان
وظایف یک آتش نشان نمونه : سوزاندن کتاب های بیهوده ایست که شادی را از مردم سلب می کنند و باعث دوری مردم از یکدیگر می شوند!!!