کتاب|

عمومی|

داستان|

آمریکا

درباره‌ی کتاب وداع با اسلحه (هنر پارینه)انتشارات هنر پارینه منتشر کرد: وداع با اسلحه، یکی از قابل اعتناترین رمان هاییست که پس از جنگ جهانی اول توسط ارنست همینگوی نوشته شد و اتفاقا جایگاه نویسنده را در ادبیات داستانی به عنوان نویسنده ای خوش ذوق و چیره دست تثبیت نمود. داستان کتاب برگرفته از تجربیات شخصی نویسنده در دوران جنگ جهانی اول است. داستان درباره جوانی به نام فردریک هنری است که در جنگی دست به اسلحه می برد و در نبردی می جنگد که مانند دیگر هم رزمانش به بیهوده و عبث بودنش ایمان دارد و دلیلی برای جنگ و کشتار نمی بیند. آیا آشنایی او با کاترین بارکلی، پرستار زیبا و جذاب انگلیسی در جنگ، می تواند مرهمی بر زخم های عمیق روحش باشد...
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
4بهخوان
کاترین:  بیا موضوع جنگ رو کنار بزاریم. هنری: خیلی سخته! چون دیگه هیچ کناری نمونده که جنگ رو اونجا بزاریم وداع با اسلحه داستان جوانی آمریکایی است که داوطلبانه وارد ارتش ایتالیا شده . عاشق دختری به نام کاترین میشود و سختی های زیادی را تحمل میکند تا از جنگ فرار کند... داستان عشقیست که در بطن جنگ شکل میگیرد و با پایانی تلخ، تمام میشود داستان جنگیست که بی رحمانه حتی آنهایی که موفق میشوند از دستش فرار کنند را به کام مرگ میکشد و جز مرده ای متحرک از آنها باقی نمیگذارد. این رمان دقیقا نقطه مقابل داستان یک انسان واقعی است . پوریس پوله وی در یک انسان واقعی خلبان جوانی را تصویر میکند که علیرغم سختی های فراوان و از دست دادن پایش در میدان جنگ ، تلاش میکند دوباره به میدان باز گشته و یکبار دیگر حمله ی هوایی به دشمن را تجربه کند . با اینکه جنگ طلب نیستم و از جنگ دل خوشی ندارم ولی از رمان هایی مثل «داستان یک انسان واقعی» بیشتر خوشم می آید. روح حماسه را بیشتر از ترس و فرار از جنگ دوست دارم. وداع با اسلحه را بخوانید چون یک شاهکار است. همینگوی با اینکه این داستان را با قلمی بسیار سبک و روان نوشته ولی جنگ را استادانه توصیف کرده و تصاویری خلق کرده که مطمئنا مدتها در ذهن خواننده خواهد ماند. .
2 سال پیش
3بهخوان
در لینک زیر یادداشتی در خصوص این کتاب برای سایت انسان شناسی و فرهنگ نوشته ام: https://anthropologyandculture.com/%d8%b3%d8%b1%da%af%d8%b4%d8%aa%da%af%db%8c-%db%8c%da%a9-%d8%b4%d9%87%d8%b1/
2 سال پیش
4بهخوان
من نسخه ی چاپ ۱۳۴۷ به قبل نشر شعله رو خوندم ولی بنظرم خیلی جاها نویسنده با ساده گذشتن از اتفاقای مهم سعی در نشون دادن اثرات جنگ و سرنخ دادن به ما میشد و این جالبه
2 سال پیش
4بهخوان
یک. وقتی که در حال خواندن این کتاب بودم، احساسات متنقاصی به من دست می‌داد. گاهی حوصله‌ام را سر می‌برد و گاهی واقعا نمی‌شد کتاب را زمین گذاشت. راوی ماجرا مدام از جنگ و رنج‌هایش به رابطه‌ی عاشقانه و مشروب پناه می‌برد، این هجوم احساسات متناقص به خواننده ناشی از همین دوگانه‌ی آرامش عشق و جنون جنگ بود. دوگانه‌هایی پررنگ: دوستی و جنگ. واقعیت و خیال. آزادی و گرفتاری. و در آخر دوگانه‌ی اصلی: اراده‌ی معطوف به زندگی و هجوم مرگ. دو. قصه‌ی کتاب به وضعیتی که امروز درگیرش هستیم بسیار نزدیک است. آشوب کرونا. بیرون از خانه آشوبی عظیم برپا است و گویی کاری هم از دست مردمان جهان برنمی‌آید. هر لحظه ممکن است مرگی ناگهانی به سراغت بیاید و امتداد تو را در جهان ناتمام بگذارد. از این آشوب، از این ناتوانی، همه به خلوت خزیده‌ایم و امیدواریم ماجرا به زودی پایان بگیرد. اما خیلی وقت‌ها ماجرا و آشوب دیگر برای ما تمام نمی‌شود. بچه‌ای مرده متولد می‌شود، عزیزی از دست می‌رود، عشقی ناکام می‌ماند و زخمی روی صورتت می‌نشیند که همیشه به یادگار باقی می‌ماند و شرایط دیگر برای تو، نه در خلوت و نه در خیابان عادی نمی‌شود. آشوب برای همیشه در وجودت حکم‌فرما می‌شود. سه. جنگ و هر چیزی که زندگی آدم‌ها را در دوره‌ای تحت تاثیر قرار می‌دهد شاید به لحاظ تاریخی، در روزی شروع شود و در روزی دیگر متوقف شود. اما هیچ‌وقت تمام نمی‌شود. تا ابد در وجود آدم‌ها و رنج‌هایشان امتداد پیدا می‌کند. تمام.
کتاب های دیگر ارنست همینگویمشاهده همه