دربارهی کتاب به امید دیدار در آن دنیاانتشارات ماهی منتشر کرد:
به امید دیدار در آن دنیا رمانی ضدجنگ است که قهرمانانش سربازان فرانسوی زخمخورده از جنگ جهانی اولند، سربازانی که سرنوشتشان در فرانسه پس از جنگ بهمراتب سیاهتر از روزهای وحشتناک جنگ است. داستان دربارهی روزگار دو سرباز است که از جنگ جهانی اول جان بهدربردهاند. جنگ به پایان رسیده. دولت تصمیم میگیرد به سراغ پیکر سربازهایی برود که در جنگ کشته و در همان نزدیکی جبهه نیز به خاک سپرده شده بودند. آنها میخواهند این اجساد را در گورستان نظامی وسیعی دفن کنند. این اقدام بزرگ اخلاقی و میهنی زمینهساز کسبوکاری پرسود میشود: باید صدهاهزار تابوت ساخته شود، صدها هزار قبر کنده شود، تابوتها به گورستان حمل و باز در قبر تازهای به خاک سپرده شوند. جنگ برای تجارت خیلی سودآور است، حتی وقتی به پایان رسیده باشد. به امید دیدار در آن دنیا در سال 2013 برنده جایزهی ادبی گنکور شد.پییر لومتر در 19 آوریل 1951 در پاریس زاده شد. تحصیلات خود را در رشتهی روانشناسی به پایان برد و چند سالی با تدریس این علم در دبیرستانها و نیز آموزش ادبیات به کتابداران روزگار گذراند. سپس آغاز به نوشتن رمان و فیلمنامه کرد و با خلاقیتی که در این کار نشان داد موفقیت فراوانی به دست آورد، چنانکه از سال 2006 زندگی خود را یکسره وقف داستاننویسی کرد و جز به نویسندگی به کار دیگری نپرداخت. نوع ادبی محبوب لومتر رمان پلیسی است و او با نوشتن چند رمان، در ظرف مدتی کوتاه، به شهرتی بینالمللی رسیده و چندین جایزهی ادبی را از آن خود کرده است:- سال 2006، جایزهی فستیوال کنیاک برای رمان کار دقیق.- سال 2009، جایزهی خوانندگان دبیرستانی برای لباس دامادی.- سال 2010، جایزهی رمان پلیسی اروپا برای قابهای سیاه.- سال 2012، جایزهی خوانندگان کتابهای جیبی برای الکس.- سال 2013، جایزهی گنکور، مهمترین جایزهی ادبی فرانسه، برای به امید دیدار در آن دنیا.در میان آثار لومتر رمان به امید دیدار در آن دنیا یکسر با رمانهای پیشین او تفاوت دارد، هرچند روح رمانهای پیشین او را حفظ کرده است.مهستی بحرینی، مترجم و شاعر، در سال 1317 متولد شد. او فارغالتحصیل دکترای ادبیات فارسی از دانشگاه تهران است. سالها در سمتهای اداری مشغول به کار بوده و همچنین به تدریس نیز میپرداخته است. بحرینی پس از یک دوره تدریس در دانشگاه تونس به ایران بازگشت و تقاضای بازنشستگی کرد که بعدها از این کار پشیمان شد. پس از همین دوره کار ترجمهی آثار ادبی را آغاز میکند. او در دههی 1360 با ترجمهی دو رمان پا به عرصهی ترجمه میگذارد: رمان زمستان سخت، اثر اسماعیل کاداره، و رمان یک زن، اثر آن دلبه. بحرینی با توجه به وضعیت فرهنگی آن دوران به ترجمهی آثار غیرادبی رو میآورد؛ از جمله در همین دوره دو کتاب دستور زبان فارسی و شکلگیری زبان فارسی را ترجمه کرد که هر دو از آثار ژیلبر لازار است. اعترافات، عصیانگر، سوءتفاهم، ترجیع گرسنگی، به امید دیدار در آن دنیا، از کتاب رهایی نداریم از جمله آثاری است که بحرینی تاکنون ترجمه کرده است. همچنین دیدار با روشنایی نام گزیده اشعار اوست که به چاپ رسیده است.پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
رمان دیدار در قیامت را خواندم یک تراژدی مهیج و جذاب. که از دل واقعه جنگ جهانی اول بیرون آمده است:
جایزهی ادبی گنکور فرانسه در سال ۲۰۱۳ است. این داستان در روزهای پایانی جنگ جهانی اول و در سنگرهای میان آلمان و فرانسه روی میدهد. نویسنده میکوشد در این کتاب، خشونت و جنون نهفته در روح جنگ و در هم پیچیدن روابط انسانی و اجتماعی در چنین زمان و فضایی را به تصویر بکشد. همچنین نشان دهد چگونه میراث جنگ در دنیای پس از آن خود را بروز میدهد.
کتاب اینگونه آغاز میشود:
«همهی آنهایی که تصور میکردند این جنگ بهزودی پایان خواهد یافت دیرزمانی است که در همین جنگ جان باختهاند. دقیقا از همین جنگ. برای همین آلبر شایعههای ترک مخاصمه را چندان جدی نمیگرفت. بیشتر از تبلیغاتی که اول جنگ رواج داشت به این شایعهها بها نمیداد، همانها که میگفتند گلولههای بُشها آن قدر نرم است که مثل گلابیهای پُخته وقتی به لباس نظامی فرانسویها میخورد وامیرود، که موجب شلیک خندهی نظامیان فرانسوی میشد. آلبر انبوهی از نعشهای همینها را دیده بود که هرکدام در حال خندیدن با یکی از همین گلولههای نرمِ آلمانی از پا درآمده بودند. "
اگر چه این رمان چند شخصیت اصلی جذابی مثل آلبر، ادوارد، هنری ، مالدن و... دارد اما من از شخصیت مرلن بیشتر خوشم آمده شخصیتی نویسنده آخر و عاقبت او را چنین در پایان رمان رقم میزند:
باقی میماند ژوزف مرلن، که کسی هرگز به فکر او نبود، از جمله شما!
نگران نباشید: ژوزف مرلن همیشه در زندگی مورد نفرت همه بود و همین که مُرد همه او را فراموش کردند؛ اگر برحسب تصادف نام او جایی به میان میآمد، فقط خاطرات بدِ همه دربارهی او زنده میشد.
او یک شب نخوابیده بود تا همهی اسکناسهای درشتی را که هنری دولنه ـ پرادل بهعنوان رشوه به او داده بود، یکییکی، بهوسیلهی نوارچسب به گزارش خود بچسباند. هر اسکناس یک تکه از داستان او و شکست او بود، ولی شما همهی اینها را بهتر از من میدانید.
مرلن پس از تسلیم گزارش انفجاریاش، که دلیل قاطع محکومیت سنگین هنری بود، به خواب زمستانی فرورفته بود و دوران خدمتاش عملاً پایان یافته بود و تصور میکرد که زندگیاش نیز پایان یافته است. اشتباه میکرد! او در ۲۱ ژانویهی ۱۹۲۱ بازنشسته شد، ولی تا آن تاریخ، مطابق معمول سنوات گذشتهی دورانِ خدمتاش و..."
1 ماه پیش
از این کتاب درخشان فیلمی هم ساخته شده به زبان فرانسه، که البته به خوبی خود رمان نیست، ولی ارزش دیدن داره
3 ماه پیش
5بهخوان
جزو بهترین کتابایی هست که خوندم ... یک رمان فوق العاده از بازماندگان جنگ جهانی و بی رحمی های جنگ و اثرات مخربی که به جا می گذارد. بیشتر بُعدهای اخلاقی انسان در این کتاب به وضوح به تصویر کشیده شده است مثل : شرافت، وجدان، رذالت، طمع و ....
2 ماه پیش
4بهخوان
خواندن این کتاب برای من یک سال طول کشید.
نه اینکه کتاب روانی نباشد، داستان نداشته باشد و جذاب نباشد. چون روایت جنگ همه جا روایت جنگ است. عوض کردن نام جنگ چیزی از چهره پر وحشت آن کم نمیکند.
یکبار خیلی کوچک بودم که با پدرم رفته بودیم خوزستان، در آن سفر ما را برد جایی که مجروح شده بود. بعد از آن رفتیم دهلاویه. بنا کردم که میخواهم لبه دیوار راه بروم. پدرم دستم را گرفت و لبه دیوار راه رفتم. یادم نیست آن جاها بود یا جای دیگری از سفر، اما جملهای گفت که همیشه یاد من مانده: "کسی که میرود جنگ دیگر بر نمیگردد".
آلبر و ادوارد وقتی به پاریس بر میگردند، انگار قرار است ورق قصه برگردد و روزهای خوبی به تلافی روزهای بد جنگ در انتظارشان باشد. اما من از همان موقع برگشت خوب میدانستم چیزی عوض نخواهد شد. "کسی که رفته جنگ دیگر بر نمیگردد"...