دربارهی کتاب بینوایان ( جلد 2 )
تا زمانی که به سبب قوانین و رسوم، عذابی اجتماعی پدید آید که در اوج تمدن دوزخهایی بیافریند و تقدیر الاهی را با مصیبتی انسان بیالاید؛ تا زنانی که سه گرفتاری زمانه-سقوط مرد به دلیل رنجبری، تباهی زن به دلیل گرسنگی، نزاری کودک به دلیل ناآگاهی، از میان نرفته باشد؛
تا زمانی که در سرزمینی اختناق اجتماعی امکانپذیر باشد یا، به بیان دیگر و از دیدگاهی گستردهتر، تا زمانی که در زمین نادانی و بینوایی باشد، کتابهایی از این دست بیفایده نخواهند بود.
یقین دارم که این کتاب، اگر یکی از مهمترین آثار جهان نباشد، مهمترین اثر من است.
ویکتورهوگو
آثار ویکتور هوگو از غنای واژگانی بسیاری برخوردارند و شاید اگر در زمینه نگارش فرهنگهای فرانسه تجربه نداشتم نمیتوانستم دشواریهای ترجمه بینوایان، را از سر راه بردارم و متنی چنان روان و یکدست عرضه کنم که همچون متن فرانسهاش تاثیرگذار باشد.
محمدرضا پارسایار
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
بینوایان کتاب عجیبی بود
چند صفحهای میخواندم و متوقف میشدم گاهی به عقب برمیگشتم و گاه در جا میزدم نمیدانستم به جان چه کسی غر بزنم، خودم برای انتخابش یا هوگو که قلم زده بود یا جناب مستعان که آن را ترجمه کرده بود یا تمام آنهایی که بهبه و چهچههایشان از بینوایان تمامی نداشت شاید هم تقصیر ادبیات است تقصیر این کلام که هر روز بیشتر افول می کند و خدا نکند که به زوال برسد
متن چنان به دستوپایم پیچیده بود و کند پیش میرفت که احساس میکردم شاید من و هوگو حرف هم را متوجه نمیشویم
راه سادهاش این بود که کتاب را به مکان خودش بدرقه کنم اما این بهترین راه نبود
به خودم فرصت دادم و فقط کمی بعد احساس کردم گرهها باز شد صفحات تندتر ورق خوردند ودیگر کتاب از دستم جدا نمیشد، چه شده بود؟! هیچ!من شیفتهی کتابی شده بودم که روزهای اول کفرم را در آورده بود.این اولین درسی بود که از بینوایان گرفتم صبر و تلاش نتیجه بخش است.
بینوایان درسهای دیگری هم داشت هر کدام از ما میتواند بینوا باشد بینوایی فقط در فقر معنا ندارد میتوانی در فقر و جبر باشی اما وجدانت را بیدارکنی، ژان والژان بسازی، بشوی نماد شجاعت و استقامت، می توان گاهی از غفلتها و عیبها چشم پوشاند،آنها خجالتزده میشوند،میروند و نسخه بهتری میشوند و برمیگردند
یاد گرفتم که بدهای بسیاری هستند که عاقبت به خیر می شوند و نه تنها خود رها میشوند که دست دیگران را هم میگیرند
یاد گرفتم که زندگی میتواند سیاه، کبود پر از ترس،مرارت و سختی باشد اما ناگه شب روز شود و زندگی رنگ سپیدی بگیرد
یاد گرفتم که اگر وجدان داشته باشی نور داری و در غیر این صورت بینواتر از هر بینوایی
کتاب بینوایان اثر ویکتور هوگو در سال ۱۸۶۲ پس از حدود ۱۷ سال زمان که صرف نگارش آن شد به چاپ رسید
داستان روایت قهرمانیهای ژان والژان، مرارت های فانتین و کوزت، داستان عشق ماریوس و شرارتهای خانواده تناردیه در بستری از حوادث اجتماعی و سیاسی اوایل قرن نوزدهم فرانسه پرداخته و تمایلات انقلابی، دموکراتیت و دیدگاههای انسان دوستانه هوگو را به خوبی به نمایش می گذارد.
جملات ناب:
*چیزهای در جهان هست که نباید برای ترسیمشان کوشید،خورشید از آن شمار است
*گاه زمینِ باغش را بیل میزد وگاه میخواند و مینوشت به این دو نوع کار جز یک نام نمیداد؛هر دورا باغبانی مینامید؛ میگفت: روح یک باغ است
پیامبر اکرم: بینوا کسی است که در عرصات قیامت بیاید و حق اشخاصی به گردن او باشد.
به پیوست عنکبوت آیه ۱۳
2 سال پیش
4بهخوان
تمام شد و دلم پیش کتاب موند.... پیش ژان وال ژان....
میتونم بگم هوگو همه اعتقاد و عقیده اش رو توی کتاب ریخته بود.
ولی بخوام خلاصه بگم کتاب در کنار قشنگی های داستان و عقاید و گفته های هوگو، بخش هایی هم داره که واقعا خسته کننده ان چون تاریخ اروپا یا فرانسه یا شهر پاریسه، به خصوص اونجاهایی که مشخصات شهرو میده... پس وقتی این کتاب رو میخونین صبور باشین و حتی به نظرم از بعضی جاها راحت رد شین، چیزی رو از دست نمیدین.
برعکس اونجاهایی که عقایدشو میگه یا توصیفات روحی شخصیت هارو میگه عالیه... نمونه کامل نویسندگیه
1 سال پیش
5بهخوان
عالی بود، تا حالا به جز اسم این کتاب، هیچ ارتباط دیگهای با این داستان نداشتم
همیشه هم یه گاردی داشتم نسبت بهش، نمیدونم چرا ولی کلا به نویسندگان اروپایی گارد داشتم (بجز روس ها)، اما این کتاب عالی بود... عالی
حس و حال مردمیه عصر ناپلئون و رفت و برگشت پادشاهها، سختی و رنج و درد مردم فقیر، خباثت ها و پاکی ها ی وجدان و تاثیر نیکی و خوبی را چقدر قشنگ نشون داده بود.
همچنین دوره ی کاملی از جامعه شناسی فرانسه رو در این دوران رو هم میشه خوند...
عالی بود