کتاب|

عمومی|

داستان

درباره‌ی کتاب میدان ایتالیانشر چشمه منتشر کرد : سحرگاه همان شب بود كه، شایع شد كه پنجره‌ها كوچ كرده‌اند. می‌گفتند كه اولین پنجره‌هایی كه به پرواز درآمد، مال خانه كشیش بود. این پنجره‌ها بر فراز میدان پرواز می‌كردند تا برادران خود را دعوت كنند تا گرد آیند. پنجره‌های دهكده یك‌یك خود را از دیوارها واكندند و به دعوت پیشوایان خود، در پروازی مرتعش متحد شدند. بعد به اشاره رهبران خود دسته‌جمعی در آسمان بی‌كران، رو به جانب غرب پیش رفتند و لنگه‌هاشان را به ضربی آرام، چنان كه گفتی بال به هم‌زنان، مثل غازهای وحشی مهاجر به صورت صفی شكسته آغاز كردند. باد كه می‌وزید صفیری از دل آ‌ن‌ها بیرون می‌كشید كه به آواز پرندگان می مانست. به زودی از آن‌ها جز خط باریكی باقی نماند كه در آسمان دریا ناپدید شد. خانه‌ها با كاسه‌های چشم خالی مانده‌شان پرچم تسلیم برافراشتند. ـ از متن كتاب ""
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
9 ماه پیش
پیشنهاد نمیشود
کتاب های دیگر آنتونیو تابوکیمشاهده همه