کتاب را اتفاقی از کتابخانه ی مدرسه امانت گرفتم. یک زنگ بیکار بودم و بچهها توی حیاط، هوا بارانی بود و دو تا معلم دیگر همراه بچهها بودند. از بیکاری و باران به کتابخانه پناه بردم و کتابی را که بارها و بارها تعریفش را شنیده بودم برداشتم. کمی خواندم و بقیهاش ماند برای شب. در کمتر از یک روز، وسط کارهای خانه، مهمانی شام، بچهی مریض و ویراستاری ترجمه خواندمش. درواقع بلعیدمش. (هرچند که بخاطر حضور جک و جانورها توی کتاب ترجیح میدهم نبلعیده باشمش)
چقدر حاشیه رفتم. از خود کتاب چه بگویم؟ نویسندهاش لوئیس سکر است دیگر. واقعا انتظار دارید کتاب جذابی نباشد، با بچهها و آدمهای واقعی_ خیلی واقعی_ مهربانی و فرصتهای کوچکی که فقط خدا میداند سر راه هرکداممان چندتایش را گذاشته و ما ندیده گرفتهایم؟
کتابهای لوئیس سکر یادم میاندازند آدم بودن است که ارزش دارد.
1 سال پیش
5بهخوان
از بهترین کتاب هایی که خوانده ام. بهترین تعبیر شاید این باشد که همه چیز این داستان همان جایی است که باید باشد. اینقدر لذت بردم که از این نویسنده هر چه ببینم خواهم خواند
3 ماه پیش
5بهخوان
کتاب خیلی خوبی بود. اوایل کتاب یه مقدار برام کسل کننده بود ولی رفته رفته برام جالب تر شد.
8 ماه پیش
5بهخوان
میشه یکی بگه چرا انقدر خووووب بود . دیوونه م کرد. امیدواری و تلاش دو تا کلید واژه ی اصلی این کتاب ه.