کتاب|

عمومی|

داستان

درباره‌ی کتاب فهرست کتابانتشارات میلکان منتشر کرد:موکش در ومبلی زندگی آرامی دارد و از وقتی همسرش را از دست داده تنها زندگی می‌کند. مستند دوست دارد، چهارشنبه‌ها به خرید می‌رود و گاه نگران نوه‌اش می‌شود که دائم سرش توی کتاب است. موقع مرتب‌کردن اتاق همسر مرحومش کتابی پیدا می‌کند که مال کتابخانه است و از خیلی وقت پیش آن‌جاذمانده.آلیشیا دختری جوان، باهوش و تا حدی مضطرب است که قرار است در تعطیلات تابستان کتابدار کتابخانه‌ای باشد. او اتفاقی فهرست کتابی پیدا می‌کند و به دلایلی ناچار می‌شود شروع به خواندن کتاب‌های فهرست کند. هر داستان او را جادو می‌کند و به لطف کتاب‌ها آلیشیا می‌تواند از حقایق دردناک زندگی‌اش فرار کند.موکش برای پس‌دادن کتابی که همسرش امانت گرفته بوده به کتابخانه می‌رود و همین سبب آشنایی موکش و آلیشیا و اتفاق‌های بعدی می‌شود. از طرفی هم موکش موقع تلاش برای ورود به دنیای ناشناخته‌ی کتاب‌ها به مشکلاتی برمی‌خورد و باید کمی تلاش کند، کمک بگیرد، شکست بخورد و بیشتر تلاش کند.«اگر کتاب دوست دارید، اگر آدم‌ها، گریه‌کردن از سر غم و اشک‌ریختن از سر شادی را دوست دارید و عاشق این هستید که غرق در داستان زندگی آدم‌ها شوید، این کتاب برای شماست.»ـ دبی جانسون، نویسنده‌ی کتاب شاید یک روز«رمانی تکان‌دهنده درباره‌ی نیروی رمان‌ها، که می‌توانند در مواجهه با مشکلات خردکننده و در مقابل حس تنهایی برای ما آرامش‌بخش باشند.»ـ بوک‌لیست
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
8 ماه پیش
3بهخوان

با نمایش این دیدگاه داستان کتاب فاش می‌شود.

فهرست کتاب داستان تعدادی آدم تنهاست که هرکدام مشکلات خودشان را دارند. تا این که یک فهرست کتاب پیدا می‌شود و به شکل‌های مختلف به دست این آدم‌های تنها می‌رسد. شخصیت‌های این داستان‌ها و ماجراهایشان این آدم‌های تنها را کم کم با شیب نسبتا قابل باوری، بهم نزدیک می‌کند. تا این جای قضیه داستان نسبتا آرامش‌بخشی با شخصیت‌های متوسط و پیرنگ ساده و قابل قبول و تقریبا می‌شود گفت با این که خیلی فوق‌العاده نبود، از خواندنش لذت می‌بردم. رسیده بودم به آخرهای کتاب و منتظر بودم همین طور همه چیز بهتر شود و آدم‌های تنها بیشتر دوست پیدا کنند و برای مشکلاتشان راه حل پیدا کنند و داستان با یکی هپیلی اور افتر راضی‌کننده تمام شود که یک دفعه یکی از این آدم‌های تنها خودش را انداخت جلوی قطار! یکی از آن دوست‌داشتنی‌هایشان! نمی دانم چون انتظارش را نداشتم این قدر غافل‌گیر شدم یا مشکل از نویسنده و داستانش بود ولی انگار یکی محکم زد در گوشم. هرچی هم فکر می‌کردم به ریویوها و معرفی‌هایی که از این کتاب خواندم یادم نمی‌آمد کسی بهم هشدار داده باشد. تقریبا تا یک ماه یا بیشتر دیگر دست و دلم نمی‌رفت بقیه‌ی کتاب را بخوانم. تا این که دیشب رفتم سراغش و تمامش کردم و پایانش هم مثل بقیه‌ی کتاب معمولی بود. فکر می‌کنم تنها قسمت این کتاب که از معمولی بالاتر بود بخش توصیف سوگ و از دست دادنش بود که شاید به خاطر تجربه‌ی شخصی‌ای از نویسنده باشد🤔 پی‌نوشت: وسوسه شدم بعد از این کتاب شروع کنم به ترتیب کتاب‌های "فهرست کتاب" را بخوانم.😛 امیدوارم ناامید نکنند. فهرست کتاب: کشتن مرغ مقلد ربکا بادبادک‌باز زندگی پی غرور و تعصب زنان کوچک دلبند شوهر دلخواه
0 سال پیش
4.5بهخوان
آرام و روزمره! یک کتاب عادی اما بسیار جالب و قابل تفکر. به نظرم باید برای رسیدن به آخر کتاب صبور بود و همراه. فصل آخر جبران تمام صبور بودن‌ها را یک جا میدهد🌱
4 ماه پیش
4.5بهخوان
شاید یکی از حال خوب کن ترین چیز هایی بود که میتونستم بخونم کتاب روند آرومی داره تو این کتاب نباید دنبال یک اتفاق یهویی باشید چون قرار نیست به جای گنده ای تموم شه قراره از مسیر کتاب و رشد شخصیت ها لذت ببرید
1 سال پیش
4بهخوان
بعدا میام یه ریویو حسابی ازش می نویسم