کتاب|

عمومی|

داستان

درباره‌ی کتاب خاطرات خانه مردگانداستایوفسکی در خاطرات خانه مردگان یک قسمت از ماجرای محبوسیت خودش را در زندان سیبری شرح می دهد. ولی در ضمن زندانیان دیگر را معرفی کرده و سرگذشت غم انگیز آن ها را به طرزی بدیع حکایت و به موشکافی در طبیعت آنها می پردازد و پرده از اسرار درونی انسان بر می دارد.اثری که مطالعه این کتاب بر خواننده به جای می گذارد ذکر همین یک موضوع بس که موقعی که امپراتور نیکلا یعنی همان جلادی که موسس خانه مردگان بود آن را خواند به گریه افتاد.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
دیدگاه کاربران
2 سال پیش
3بهخوان
«خاطرات خانه اموات» روایتی است از داستان یک نجیب زاده زندانی در میان انبوهی از افرادی که غالباً به دلیل جرم های کیفری به زندان افتاده اند که محیط رخوت زده مملوء از تنش ها و سایش های شخصیتی که مخصوص نوشته های داستایفوسکی است را مجددا تداعی می کند. داستان مشخصاً متاثر از سرنوشتی که برای خود داستایوفسکی پیش آمده است و از تجربه درونی اش از سیبیر نشأت می گیرد؛ جایی که آدم ها «نام» خویش را معاوضه می کنند و می خرند و در آرزوی فراری به سر می برند ولی شکست می خورند، به همدیگر رشک می ورزند و به دنبال انتقال پیش می روند. طعنه و کنایه های متن به سرزندگی همه متن های داستایوفسکی هنوز هم پابرجاست هرچند که شاید سنگینی تجربه شخصی امکان فاصله گیری و پرداختن به برخی از ظرایف را خصوصاً در بخش های انتهایی کتاب رقیق کرده است. به هر حال نمی توان از غنی خواندن متن کوتاه آمد. فیگور شخصیتی دلزده زندانی امروز در میان انبوهی از افرادی که حالا، در پوشش قانون یا تحت لوای قدرت، به نحوی مناسباتشان شکل گرفته که یا از تو متنفرند یا تو را لایق ناسزا هم نمی دانند، در جامعه امروزی هنوز هم زنده و کاراست؛ چیزی که بعد از خواندن این رمان قابل فهم تر شد و متوجه می کند که چرا مثلا فرار از زندان شاوشن اینقدر جذاب و دل انگیز است؛ هرچند فیلم تماماً تداعی کننده امید است و این رمان، تداعی کننده خفت. »خاطرات خانه اموات» روایت مردی است که به تمام معنا بورژواست؛ نه تمنای دگرگونی جهان را دارد آنچنان که راسکولنیکف به دنبال آن بود و نه صفای درونی پرنس میشکین را. او به تمام معنا دل نگران خودش است و از دیگران می ترسد نه آنچنان که مرد زیرزمینی از آنان متنفر بود. این زندگی دوستی و آزادی ای که در نهایت از آن دم می زند، یا حیوان دوستی مفرط را هم می توان به نحو رادیکال، نقدی اساسی بر زندگی جدید قلمداد کرد یا که کاملاً ضد آن، مشروعیت بخشی به چیزی از سخن اصالت زندگی دم زد. شاید بیش از همه بتوان آن را با آلیوشا مقایسه کرد. به هر حال شخصیت الکساندر پطرووچ کمتر از آن چیزی بود که بتوان با او احساس همدلی کرد.
1 سال پیش
4بهخوان
بد نبود
9 ماه پیش
4.5بهخوان
خاطرات خانهٔ اموات فئودور میخائیلوویچ داستایِوْسکی مترجم: مهرداد مهرین چاپ دوم: ۱۳۸۹ انتشارات: نگاه تعداد صفحات: ۳۹۰ 📚📚📚📚📚📚📚📚 « همه مردم به یک طرز امیدوار نمی باشند، مثلاً طرز امیدواری یک نفر زندانی خیلی با طرز امیدواری یک مرد آزاد فرق دارد. مرد آزاد در امیدواری همیشه یک هدف مشخص در نظر دارد. مثلاً می خواهد تغییری در محیط خارجی زندگی او رخ دهد و یا این که به آرزویی نایل گردد. و در عین حال ممکن است روح و جسم او در حال فعالیت باشد. اصلاً غم و هم زندگی موجب می گردد مانع مستغرق شدن او در آرزوهایش گردد. صحیح است که زندانی هم فعالیت می کند ولی او در زندان کار و زندگی می کند. و گناه او هر چه بخواهد باشد و هر قدر هم مجازات او به مورد باشد، او غریزتاً از قبول محکومیت خود به عنوان سرنوشت نهایی احتراز می کند! یک نفر زندانی، سلولی را که وی در آن به سر می برد، یک اقامتگاه موقت می داند نه خانه خویش.» « خاطرات خانه اموات» نخستین کتابی بود که از داستایفسکی یا طبق نگارش این کتاب، داستایوسکی خواندم. نگاه متفاوتی که به زندانی ها و دنیای پرتلاطم شان در این کتاب شده برایم جالب بود. داستان از زبان یک نجیب زاده به نام « الکساندر پطروویچ» روایت می شود. او به خاطر قتل همسرش به ده سال زندان در سیبری محکوم می شود و در دفترچه خاطرات خود که بعد از مرگش پیدا می شود از تجربه های تلخ و معدود شیرین خود در زندان می نویسد. همینطور از شخصیت های زیادی که همزمان با او در زندان هستند. نام ها و سرگذشت هایی متفاوت. او به زندانی ها نه با نگاهی منفور، که به دید یک روانکاو نگاه می کند و ریشه رفتارهای ایشان را موشکافی می کند. این ماجراها گوشه هایی از دیده های خود داستایفسکی در زندان است. 🔺 ترجمه به جز در قسمت های روان بود، امّا ایرادات نگارشی و تایپی به وفور در این نسخه از کتاب وجود دارد.
1 سال پیش
4بهخوان
این کتاب مربوط به دورانی میشه که داستایفسکی به دلیل فعالیت‌های سیاسی علیه تزار به زندان میوفته و شرح خاطرات سال‌های زندانش توی سیبری هست. یکی از غم انگیز ترین کتاب‌هایی بود که خواندم. تحلیل شخصیت‌های کتاب یه شیوه‌ی بسیار ماهرانه‌ای انجام شده که قلم بی نظیر داستایفسکی در نویسندگی رو نشون میده. این مرد دیگر تکرار نخواهد شد.
کتاب های دیگر فئودور داستایوفسکیمشاهده همه