کتاب ترکیبی تاریخی، تخیلی و فلسفی داره که همزمان همه اینها رو با هم ترکیب کرده. داستان دردو زمان موازی قرن ۱۷ و ۲۰ میلادی میگذره و در آن از تاریخ جنگ جهانی دوم و زندگی اسپینوزا و عقایدش صحبت میشه.نویسنده اینها رو با چاشنی تخیل دلپذیرتر و باور پذیرتر کرده است.
چند پاراگراف از کتاب رو انتخاب کردم:
" ما به آیینها احترام میذاریم، چون درست هستن، نه به خاطر اینکه قدیمی هستن. دینهای قدیمی با اصرار به اینکه با رهایی آیینها، به ستایشگران قدیمی بیاحترامی کردهایم، به ما کلک میزنن. اگه یکی از نیاکان ما شهید شده باشه، بیشتر در دام میافتیم، چون حس میکنیم عقاید شهیدان رو باید زنده نگهداریم و محترم بشمریم، حتی اگه بدونیم که مملو از خطا و خرافهست." ص.۲۶۹
" منظورتون اینه که مردان مثل حیوانات در شهوت دائمی به سر میبرن و تنها با حضور زنان، همون زنانی که هر شب باهاشون میخوابن، منطقشون رو از دست میدن؟ فقط همین چهرهی ما عشق به خدا رو از بین میبره؟... به خاطر اینکه مردان ضعیفن و نمیتونن متمرکز بمونن،زنها مقصرن نه اونها؟ ... بنابراین ذهن این مردها باید تزکیه بشه. شاید مردان باید از چشمبند (مخصوص قاطران) استفاده کنن، به جای اینکه به زنان بگن پوشیه بزنن!" ص.۴۱۴ - ۴۱۵
2 سال پیش
5بهخوان
بگذارید همان گونه که می خواهم خدا را دوست بدارم.
"اسپینوزا"
یالوم مانند گذشته در قالب رمان ، فلسفه و زیست فلسفی فیلسوف را بیان می کند. این اثر نیز مانند دیگر رمان های فلسفی یالوم در دو خط زمانی پیش می رود. پس از خواندن کتاب با مقدمه فلسفه اسپینوزا آشنا شده اید.
2 سال پیش
5بهخوان
رمان "مسئله اسپینوزا" که توسط #اروین_یالوم (Irvin D. Yalom) روانکاو و روانپزشک نوشته شده، همزمان دو داستان در زمان های متفاوت را نقل می کند که یکی مربوط به باروخ (بندیکت) اسپینوزا (Baruch Spinoza)، فیلسوف بزرگ قرن هفده میلادی و دیگری آلفرد رزنبرگ (Alfred Ernst Rosenberg)، تئوریسین و یکی از رهبران حزب نازی آلمان است.
یالوم سعی می کند با استفاده از مفاهیم روانکاوی و پیوند آن به فلسفه اگزیستانسیال، به هراس ها ، اضطراب ها و تعارض های اساسی این دو شخصیت که گاها نیز مشترک هستند بپردازد.
"باروخ اسپینوزا"(۱۶۷۷ - ۱۶۳۲) یکی از فلاسفه پیرو "اصالت عقل" (Rationalism) است که پرسش های اساسی را در مورد جهان بینی زمانه خود و همچنین دین یهود مطرح ساخت و آن ها را زیر سوال برد و به همین دلیل متهم به ملحدی شد و از سوی جامعه یهودیان آن زمان طرد شد. که همین امر موجب شد از راه تراش عدسی به امرار معاش خود بپردازد.
اروین یالوم این پرسش ها و نظریه های اسپینوزا را در قالب گفتگویی میان اسپینوزا و شخصیت خیالی بنام "فرانکو" به رشته تحریر در آوره است.
جمله معروفی از "هگل" در توصیف اسپینوزا است که می گوید:
"یا باید اسپینوزایی باشید یا اصلا فلسفه نخوانید"
علت این گفته ی هگل، "روش عقلی استنتاجی" است که وی از اسپینوزا گرفت و "مارکس" نیز به نوبه خود از هگل. روش استنتاجی می گوید ما باید حقیقت را به گونه ای تعریف کنیم که بتوانیم مطالب را به صورت فروع از آن استنتاج کنیم.
یکی دیگر از ویژگی های معروف اسپینوزا "شجاعت اخلاقی" او بود. افلاطون می گوید: "فیلسوف کسی است که چنان که می اندیشد، بگوید و چنان که می گوید، عمل کند." یعنی کسی که حرف و عملش بر یکدیگر منطبق باشد. شاید این جمله از افلاطون بیشتر از هر فیلسوفی شایسته اسپینوزا باشد.
آلفرد رزنبرگ (۱۹۴۶ - ۱۸۹۳) تئوریسین معروف حزب نازی آلمان و یکی از اعضای اصلی حزب نازی بود که کتاب معروفی هم بنام "اسطوره قرن بیستم" نوشت و در آن به این پرداخت که تنها راه نجات آلمان بازگشت به ریشه های آریایی خود است.
یالوم سعی کرده از دیدگاهی روانکاوانه شخصیت رزنبرگ را واکاوی کند که قسمت مهمی از آن شامل فرایند درمان رزنبرگ با شخصیت خیالی بنام دکتر "فردیدریش پفیستر" که روانکاو اوست، می شود.
در پایان باید گفت که خواننده این کتاب علاوه بر آشنایی با تعارض ها و هراس های اساسی هر انسانی در زندگی با استفاده از مفاهیم روانکاوانه از دید یالوم، همچنین آشنایی نسبتا خوبی با زندگی و افکار این دو شخصیت به دست می آورد.
علی محمدی
کارشناس ارشد روان شناسی
2 سال پیش
5بهخوان
علاوه بر شخصیت جالب اسپینوزا، بازی های زمانی یالوم نیز به جذابیت کتاب افزوده است.