رمان بسیار جذابی و بینظیری بود. داستان رویارویی چند جوان با والدین خود و مواضع نوینی که آنان میگیرند و تنشهای مابین آنان که با سرنوشتهای که برای هر یک از آنان به ثمر مینشیند، نتیجه این نتیجه مشخص میشود.
1 سال پیش
4بهخوان
دو دنیا روبروی یکدیگر قرار گرفته اند. دنیای اول دنیای محافظه کاری، ترس، مذهب، تعصب، عشق و البته رنج و درکی عمیقتر از جهان است و دنیای دوم دنیای بی باکی، حرارت، بی قیدی به سنن و شوق به جهان جدید و کشفیات تجربی است.
تورگنیف در این کتاب صحنه گردان یک نبرد تمام عیار میان پسران با پدران است.
آرکادی پسر یک ملاک پیر و بازارف یک جوان پوزیتیوست و اهل دانشهای جدید که مخالف با هر نوع رمانتیزم است و سفت و سخت به منطق پای بند و مخالف هر گونه حس و احساس و مدام در حال تشریح جانوران.
روزگار اما اینچنین با ما تا نمیکند. گاهی لازم است اعتماد به نفس و اطمینانی که به عقاید خود داریم با ضربه ای کاری مواجه شوند تا تزلزلی در عقایدمان پیش آید. چنین رخدادی برای این دو جوان نیز پیش میآید آنجا که هر دو با دو دختر اشراف زاده روبرو میشوند و نگرش منطقی و ضد رمانیتک آنها دچار تردید و اضمحلال میگردد.
اما آیا این پایان داستان است؟
قلم تورگنیف چنان در شرح این روند غیر قابل پیش بینی است که مخاطب را مجبور میکند که تا آخر کتاب را مطالعه کند تا دریابد که آیا در نهایت این پدرانند که برنده این میدانند یا پسران؟ آیا عقل بر جهان ما سروری میکند یا عشق؟
#پدران_و_پسران
#ایوان_تورگنیف
#علمی_فرهنگی
1 سال پیش
5بهخوان
«_صحیح! شما همه این ها را فهمیدید و تصمیم گرفتید که هیچ کاری را جداً به عهده نگیرید؟
_بلی، تصمیم گرفتیم کاری را به عهده نگیریم.
_و فقط فحش بدهید؟
_بلی، فحش بدهیم.
_و شما این کار را نهیلیسم مینامید؟
_بله، این نهیلیسم است.»
خواندن این کتاب از بهترین تجربه های من از ادبیات روسیه بود.
چقدر «بازارف» ها برایم آشنا بودند. بازارف نماینده و نماد نسل جدید تحصیل کرده است که ارزش را در نداشتن ارزش میدانند. با پشت پا زدن به سنت و عرف روشنفکر شویم، با تمسخر گذشتگان و مشاهیر خود را مهم جلوه دهیم.
جماعتی که صرفاً نقد میکنند و میکوبند و هرگز نباید منتظر ارائه نظریه تخصصی و مانیفست از آنها بود. رسالتشان تمسخر و تخریب و نق زدن است.
تورگنیف در دویست صفحه یکی از قوی ترین رمان های خود و صد البته ادبیات روسیه با شخصیت پردازی عالی در کارنامهاش ثبت کرده است.
حدوداً ده شخصیت اصلی و فرعی داستان بسیار دقیق پردازش شدهاند. چه شخصیتی که نهایتاً بیست صفحه حضور دارد و چه بازارف و آرکادی که داستان حول آنها میگذرد. شخصیت هایی زنده که تمام کنش ها و حرف هایشان از آنِ خودشان است. هرگز احساس نمیکنید که حرف در دهانشان گذاشته باشند. آن شخصیت «باید» آن حرف را میزد.
ترجمه خانم مهری آهی بسیار خوشخوان بود و با وجود فاصله زمانی ایشان با ما، ترجمه از خیلی از متن های مترجمان امروز، امروزی تر بود.
این کتاب بهترین تجربه خواندنی من در پاییز سال ۱۴۰۱ بود:)
2 سال پیش
4بهخوان
یه نکتهای که تو بقیه ریویوها دیدم خلط شده بود لغت نیهیلیسم بود. ببینید نیهیلیسم تو روسیه قرن ۱۸ و ۱۹ یه بار معنایی داره متفاوت با اون بار معنایی که مثلا تو آثار نیچه هست. نیهیلیستای قرن ۱۸ و ۱۹ روسیه بیشتر شبیه پوزیتیوستای حلقه وینان تا کس دیگهای. نیهیلیست تو عرف اون زمان روسیه کسیه که هر معرفت دیگهای غیر معرفت تجربی رو بیارزش میدونه و این ربطی به ارزش زدایی از جهان و اینا نداره. برای نیهیلیستای روس جهان خیلی هم با ارزشه ولی نیاکان ما با «روش» اشتباهی که تو طول تاریخ پیش گرفته بودند، داشتن اونو به هدر میدادن و ما با روش درست باید از اون استفاده کنیم.
هرچند نیهیلیستای روس در آخر نیهیلیست نیچهای هم هستند (دقت کنید هر انسان مدرنی از منظر نیچه نیهیلیسته حتی ما!) ولی تورگینف به هیچ عنوان تو طول رمان معنای نیچهای نیهیلیسم مدنظرش نیست.