کتاب عجیب بود.. گوسفند وحشی شاید معنایی بود که راوی در زندگی نداشت و به دنبالش رفت و در جستجوش تمام چیزهایی که به زندگی میانمایهاش وصلش میکرد از دست داد.. گوسفند وحشی شاید اون روی غریب و پر ماجرای زندگیه که نادیده میگیریم.. راوی بینام میتونه هرکسی باشه.. شاید هر کدوم از ما خیال نافرجامی داره که جز در توهماتش و ناخودآگاه ترین رویاهاش نشون داده نمیشه.. برای فهم کتاب فکر میکنم نیازه که نمادهایی که راوی ازش حرف میزنه رو بشناسیم..
1 سال پیش
2بهخوان
یه نکتهای که از همون اول خیلی برام سنگین بود فضای به شدت سرد و بیروح و ناامیدکنندهٔ زندگی شخصیت اول داستان بود. یه زندگی بیهدف و بیمعنی که قرار نیست هیچ اتفاق خاصی توش بیفته و این آدم فقط داره روزاشو میگذرونه. آدمی که کلا نسبت به همه چیز خنثی است و انگار هیچ چیزی تو زندگی براش ارزش و اهمیت خاصی نداره که حالا بخواد برای از دست دادنش غمگین بشه. البته احتمالا نویسنده از قصد فضا رو اینطوری نشون داده...
فضای بسیار بیروحی که داشت خیلی با چیزی که قبل از این از ژاپن خونده و دیده بودم (تو کتابا و فیلمها و انیمهها) فرق داشت که یه دلیلش احتمالا میتونه تفاوت زمانها باشه. اون چیزی که من تا الان دیده بودم مربوط به ژاپن قدیم و قبل از صنعتی شدن یا در حال صنعتیشدن بود و این ژاپن مربوط به بعد از صنعتی شدن. ارزشهایی که تو مدل قبل وجود داشت خیلی به ارزشهای ما ایرانیا نزدیک بود، ارزشهایی مثل خانوادهدوستی، عشق به وطن، فداکاری در راه هدفهای والا و دفاع از ضعیفترها و مواردی شبیه این. ولی اینجا از هیچکدوم اینا هیچ خبری نبود و اتفاقا دقیقا برعکس.
داستان به نظرم خیلی کند پیش میرفت. کلی منتظر شدم تا بالاخره به اصل قضیه یعنی ماجرای پیدا کردن اون گوسفند وحشی برسه و تازه همینجا هم باز کلی با کش اومدن ماجرا پیش میرفت. تو توضیحات کتاب اومده بود که این اثر در ژانر پلیسی- جنایی نوشته شده و بنابراین، من انتظار یه مقدار هیجان و سرعت بیشتری رو داشتم. حالا بعد از خوندن کتاب به نظرم میرسه که اصلا نباید چنین چیزی تو توضیحات نوشته میشد چون واقعا به نظرم قصد نویسنده نوشتن یه داستان جنایی نبوده.
داستان مایههایی از فانتزی رو هم داره که به نظرم به این مدل میگن رئالیسم جادویی. یعنی وقتی که همهٔ روابط و مسائل خیلی عادی و مثل همین دنیای خودمونه ولی یه سری عنصر غیرعادی و جادویی هم تو داستان وجود داره. عنصر جادویی این داستان همین گوسفند وحشیه، گوسفندی که تو جسم آدما حلول میکنه و باعث تغییراتی در اونا میشه. البته این عنصر جادویی به نظرم کاملا جادویی باقی موند، یعنی هیچ توضیح خاصی داده نشد که اصلا چرا باید چنین چیزی وجود داشته باشه.
پایان داستان باز بد نبود البته که همچنان بسیار ناامیدکننده بود و رو به پوچی. اینقدر داستان کند و به نظرم بیمعنی میاومد که خیلی به سختی داشتم ادامه میدادم. چیزایی که باعث شد رهاش نکنم یکی صوتی بودنش بود و یکی اینکه میخواستم ببینم بالاخره چی میشه و میخواد به چه نتیجهای برسه. یعنی داستان اونقدر کشش داشت که آدمو مجبور کنه تا آخر ادامه بده.
اونطوری که من تو نت گشتم ملت در مورد سمبلهایی که تو این داستان وجود داره و معنیشون بحث کردن که جالبه ولی به نظرم خود داستان طوری نبود که آدم خودش خیلی به این نتایج برسه، شایدم دقت من پایینه...
نمونهای که من گوش دادم ترجمهٔ آقای محمود مرادی بود. این کتاب با ترجمهٔ أقای مهدی غبرایی هم موجوده که دیدم بعضیا این ترجمه رو پیشنهاد کرده بودن. من بعضی از جاهای کتابو بین دو ترجمه مقایسه کردم و تفاوت چندانی ندیدم، برعکس ترجمهٔ أقای مرادی بعضی جاها به نظرم بهتر اومد (هر دو تای اینا رو در واقع با ترجمهٔ انگلیسی مقایسه کردم و نمیدونم این کتابو این دو نفر از روی زبان اصلی ژاپنی ترجمه کردن یا از روی ترجمهٔ انگلیسی).
این اولین تجربهٔ من از موراکامی بود که البته با شکست مواجه شد!
https://taaghche.com/audiobook/33268
1 سال پیش
5بهخوان
تعقیب گوسفند وحشی٬ سومین رمان از مجموعهی «رت» نوشتهی هاروکی موراکامی نویسندهی مشهور ژاپنیست.
اگر عنوانِ اول مجموعه(به آواز باد گوش بسپار) را آردِ گندم و عنوان دوم مجموعه(پینبال۱۹۷۳) را نمک قلمداد کنم٬ باید اعتراف کنم موراکامی بدون آب٬ خمیر نان و تنور از آن یک نانِ بینهایت خوشمزه پخت. هرچند دوستان زیادی معتقد هستند که برای خواندنِ این رمان نیازی به خواندنِ ۲ عنوان نخست نیست اما من با این دسته از عزیزان مخالفم و به دوستانِ خود پیشنهاد میکنم حتما ۲ عنوانِ نخست را مطالعه کنند چون در این رمان شخصیتِ اول داستان بارها به یاد خاطراتی میافتد که آنها را قبلا خواندهایم و از آنجایی که این رمان از دستهی رمانهای سورئال موراکامیست و در هنگام خواندن رمان به اندازهی کافی ممکن است برایتان سوالات و ابهاماتی پیش آید لازم است خاطراتِ گذشته را بدانیم تا در آن بخشهای کتاب مثل چوب خشک با دهان باز به دیوار روبروی خود نگاه نکنیم.
از دیدِ من که با خواندنِ کافکا در ساحل و جنگل(چوب) نروژی عاشق موراکامی شدم این کتاب را هم بسیار دوست داشتم٬ درسته که رمان مثل کافکا در ساحل نبود که بعد خواندنش در ریویو بیایم و با یک حس خاص بنویسم روحم به ارگاسم رسید اما خیلی دوستش داشتم٬ تصویر پردازی که موراکامی از کوهستانهای هوکایدو و مسیر راه به روی کاغذ آورد بینظیر بود و خودم را همراه و همگامِ شخصیتِ اول داستان در کوهستان حس میکردم٬ نویسنده حتی از آواهایی که پرندگان سر میدادند نگذشت و آنها را به زیباترین شکل ممکن داخل رمان گنجاند.
داستان رمان در مورد شخصیه که همانندِ عناوینِ اول و دومِ مجموعه، نامِ او را نمیدانیم و نخواهیم دانست٬ او از همسر خود طلاق میگیرد و با دختری که صاحب گوشهایی جادوییست دوست میشود٬ همچنان در دفتری که با شریکش که در عنوان قبلی خواندیم مشغول کار ترجمه و تبلیغات است که با مردی عجیب روبرو میشوند٬ آن مرد از شریکش میخواهد یکی از قراردادهای کاریِ خود را به دلیلی که در رمان میخوانیم با یکی از مشتریانِ خود لغو کنند٬ پس از ملاقاتِ شخصیتِ دوست داشتنیِ داستان با آن مرد عجیب در خانهي قصر مانند آنها٬ داستان مریض و معماگونهی رمان آغاز میشود٬ او مأمورِ یافتنِ گوسفندی عجیب میشود که روی بدنش علامتِ ستاره دارد و با دوست دخترش رهسپارِ کوهستانهای هوکایدو میشود٬ قبل و بعد سفر با شخصیتهای جالبی همچون استادِ گوسفندشناسی٬ مردِ گوسفندی و همچنین موش(همان دوست قدیمی) ملاقات میکند و ...
در آخر من ۵ ستاره به کتاب دادم چون هیچ ایرادی نتوانستم در رمان پیدا کنم٬ همه چیز عالی بود و انتظاراتم را برآورده کرد٬ ضمنا با اینکه مجموعهی «رت» را سهگانه قلمداد میکنند اما همانطور که در ریویوهای قبلی عرض کردم این شاید اولین سهگانهی دنیاست که دارای ۴ رمان است و اگر عمری باشد به سراغ آخرین رمانِ این مجموعه یعنی (رقص رقص رقص) نیز خواهم رفت.
خواندنِ این کتاب را به عاشقان موراکامی٬ خوانندههایی که عاشق داستانهای سورئال و اشخاصی که قوهی تخیل خوبی دارند پیشنهاد میکنم و امیدوارم از خواندن آن لذت ببرید.
1 سال پیش
5بهخوان
تعقیب گوسفند وحشی٬ سومین رمان از مجموعهی «رت» نوشتهی هاروکی موراکامی نویسندهی مشهور ژاپنیست.
اگر عنوانِ اول مجموعه(به آواز باد گوش بسپار) را آردِ گندم و عنوان دوم مجموعه(پینبال۱۹۷۳) را نمک قلمداد کنم٬ باید اعتراف کنم موراکامی بدون آب٬ خمیر نان و تنور از آن یک نانِ بینهایت خوشمزه پخت. هرچند دوستان زیادی معتقد هستند که برای خواندنِ این رمان نیازی به خواندنِ ۲ عنوان نخست نیست اما من با این دسته از عزیزان مخالفم و به دوستانِ خود پیشنهاد میکنم حتما ۲ عنوانِ نخست را مطالعه کنند چون در این رمان شخصیتِ اول داستان بارها به یاد خاطراتی میافتد که آنها را قبلا خواندهایم و از آنجایی که این رمان از دستهی رمانهای سورئال موراکامیست و در هنگام خواندن رمان به اندازهی کافی ممکن است برایتان سوالات و ابهاماتی پیش آید لازم است خاطراتِ گذشته را بدانیم تا در آن بخشهای کتاب مثل چوب خشک با دهان باز به دیوار روبروی خود نگاه نکنیم.
از دیدِ من که با خواندنِ کافکا در ساحل و جنگل(چوب) نروژی عاشق موراکامی شدم این کتاب را هم بسیار دوست داشتم٬ درسته که رمان مثل کافکا در ساحل نبود که بعد خواندنش در ریویو بیایم و با یک حس خاص بنویسم روحم به ارگاسم رسید اما خیلی دوستش داشتم٬ تصویر پردازی که موراکامی از کوهستانهای هوکایدو و مسیر راه به روی کاغذ آورد بینظیر بود و خودم را همراه و همگامِ شخصیتِ اول داستان در کوهستان حس میکردم٬ نویسنده حتی از آواهایی که پرندگان سر میدادند نگذشت و آنها را به زیباترین شکل ممکن داخل رمان گنجاند.
داستان رمان در مورد شخصیه که همانندِ عناوینِ اول و دومِ مجموعه، نامِ او را نمیدانیم و نخواهیم دانست٬ او از همسر خود طلاق میگیرد و با دختری که صاحب گوشهایی جادوییست دوست میشود٬ همچنان در دفتری که با شریکش که در عنوان قبلی خواندیم مشغول کار ترجمه و تبلیغات است که با مردی عجیب روبرو میشوند٬ آن مرد از شریکش میخواهد یکی از قراردادهای کاریِ خود را به دلیلی که در رمان میخوانیم با یکی از مشتریانِ خود لغو کنند٬ پس از ملاقاتِ شخصیتِ دوست داشتنیِ داستان با آن مرد عجیب در خانهي قصر مانند آنها٬ داستان مریض و معماگونهی رمان آغاز میشود٬ او مأمورِ یافتنِ گوسفندی عجیب میشود که روی بدنش علامتِ ستاره دارد و با دوست دخترش رهسپارِ کوهستانهای هوکایدو میشود٬ قبل و بعد سفر با شخصیتهای جالبی همچون استادِ گوسفندشناسی٬ مردِ گوسفندی و همچنین موش(همان دوست قدیمی) ملاقات میکند و ...
در آخر من ۵ ستاره به کتاب دادم چون هیچ ایرادی نتوانستم در رمان پیدا کنم٬ همه چیز عالی بود و انتظاراتم را برآورده کرد٬ ضمنا با اینکه مجموعهی «رت» را سهگانه قلمداد میکنند اما همانطور که در ریویوهای قبلی عرض کردم این شاید اولین سهگانهی دنیاست که دارای ۴ رمان است و اگر عمری باشد به سراغ آخرین رمانِ این مجموعه یعنی (رقص رقص رقص) نیز خواهم رفت.
خواندنِ این کتاب را به عاشقان موراکامی٬ خوانندههایی که عاشق داستانهای سورئال و اشخاصی که قوهی تخیل خوبی دارند پیشنهاد میکنم و امیدوارم از خواندن آن لذت ببرید.