کتاب|

عمومی|

داستان|

روس

درباره‌ی کتاب رستاخیز (رقعی)انتشارات نیلوفر منتشر کرد:در پایان دهه 1880 و در طول دهه 1890، تالستوی بر روی یکی دیگر از آثار پر ارج خود کار می‌کرد- رمان رستاخیز. در این اثر دیگر خبری از بهشت خانوادگی، که اصل نظام‌دهنده آثار طولانی او بود، نیست. اکنون توجه او بر جامعه‌ای متمرکز شده‌است که از بالا تا پایین در حال از هم پاشیدن است. صحنه‌هایی که تالستوی نگاه تازه گسترده‌اش را متوجه آنها می‌کنداین بار در روستاهای ویرانه، دادگاه‌های بیدادگر، زندان‌ها و جاده تبعید به سیبری هستند.تالستوی در سال‌های پایانی عمرش"تزار دوم" لقب گرفته‌بود. زیرا حکومت بیم داشت که حتی کوچکترین تعرضی به او بکند. او در روسیه، به استثنای شخص تزار، یگانه کسی بود که می‌توانست هرچه دلش می‌خواهد بگوید و در امان باشد. او این آزادی را با قدرت قلمش و نمونه‌وار زیستنش به دست آورده بود. زمانی که او قلم به دست گرفت تا درباره تزارها بنویسد، چنانکه گویی اشخاصی همتراز او هستند، ثابت کرد که نوشتن می‌تواند، همانگونه که خود رویایش را داشت، قدرتی حقیقی در این جهان باشد.
پیشنهادهای دیگر از همین دسته‌بندیمشاهده همه
ابله
ابله
نشر نگاه
525,000تومان
دیدگاه کاربران
1 سال پیش
5بهخوان
برای اینکه بتونم یک بار کامل این کتاب رو بخونم سه بار تلاش کردم. یک بار وقتی کلاس چهارم بودم. یادمه اون زمان با اسم‌هاش خیلی مشکل داشتم و معنی خیلی از کلمات رو نمی‌فهمیدم. پس ولش کردم و رفتم سراغ کلبه عمو تم. اما دو سال بعد، وقتی برگشتم دیگه مشکلات قبلی رو نداشتم. اسم‌ها رو به لطف داستان‌های کوتاهی که از تولستوی یک کتاب قطور با نام تمشک خوندم عادت کرده بودم بهش و کلماتم، خب هم لغتنامه‌ی بزرگ دهخدا کنارم بود و هم دایره واژگانیم خیلی پربار تر بود. اما باز هم تا صفحه ۴۰۰ بیشتر نخوندم. چون دیگه از متن عادی و قابل پیش‌بینیش خسته شده بودم. دیگه مشخص بود میخواد چی بشه. یعنی می‌دونستی آخرش داستان با چه شکلی تموم‌ می‌شه. حالا یا دقیقا اون شکلی که نخلیدوف می‌خواست یا یکم متفاوت‌تر. بنابراین باز هم رهاش کردم تا کلاس هفتم. این بار به لطف ویکی پدیا یک پیش زمینه بهتر در مورد کتاب داشتم: میدونستم که تولستوی چه اهدافی از نوشتنش داشته. بنابراین اون حس کسل کننده بودن داستان از بین رفته بود. کامل خوندمش بالاخره و بعد اون هم چندین بار دیگه مطالعه‌اش کردم. داستان کتاب، به نوعی یکم از شکل داستانیش خارج میشه. تولستوی در اواسط کتاب خودش رو دیگه راوی نمی‌بینه. بلکه یک پند دهنده می‌بینه که با استفاده از ادبیات میخواد جامعه رو نقد و برای اصلاحش تلاش کنه و دقیقا، همین‌جای داستان جذاب میشه. جایی که ما با تفکرات قدیمی نخلیدوف، تفکرات فعلیش و تلاش‌هاش رو به رو می‌شیم. در کل اگه بخوام نظرم رو کوتاه‌تر بگم، یک کتاب بی‌نظیره با یک محتوای خاص و جالب که ارزش چندبار خوندن دقیق رو داره؛ اما توصیه میکنم اگر قبلش از تولستوی یا نویسندگان روسی دیگه کتابی نخوندین برای اولین کتاب روسیه‌ای به سراغ داستان‌های کوتاه‌تری از چخوف یا خود تولستوی یا حتی داستایفسکی برید.
2 سال پیش
4بهخوان
یکی از چهار اثر مشهور لئو تولستوی است که به نسبت جنگ و صلح، آناکارنینا و مرگ ایوان ایلیچ در میان تولستوی خوان‌ها مهجورتر است. این درحالیست که بسیاری از منتقدان این رمان را پخته‌ترین و سَخته‌ترین اثر تالستوی در آرای خویش می‌دانند. زیرا تولستوی رستاخیز را پس از آن سه و در دوران ثبات فکری و عبور از تحولات درونی خود نوشته‌است. شاید این کتاب مانند آناکارنیا و جنگ و صلح در اسلوب داستان نویسی و شخصیت‌پردازی، اعجاب برانگیز نباشد: زیرا این کتاب تنها ۲شخصیت اصلی دارد "ماسلوا" دختری ندیمه، و "نخلودف" پسری از طبقه اشراف؛ و نیز فراز و فرود و تکثر روایت دو اثر مذکور را ندارد... اما با این وجود من در حین خواندن این کتاب، آن استحکام و مفهوم باور و جانِ کلام را در رستاخیز نخلودف، و یا به عبارتی تولستوی، می یافتم... و در پایان داستان با خود زمزمه می‌کردم: ای رستخیز ناگهان! وی رحمت بی منتها* ای آتشی افروخته در بیشه اندیشه‌ها
3 ماه پیش
5بهخوان
ای کاش می‌شد بیشتر از پنج ستاره به این کتاب داد. بی نظیر، شاهکار و بس خواندنی. خیلی دوست داشتم ماجرای داستان را فاش کنم اما نه، خودتان بخوانید شیرین تر است. ماجرای یک عشق کهنه و یک وجدانِ به خواب رفته که سرانجام در دادگاه قتل همدیگر را ملاقات می‌کنند. (حتما نسخه چاپی کتاب را بخوانید)
7 ماه پیش
4بهخوان
رستاخیز سومین و آخرین رمان بزرگ تالستوی نویسندۀ شهیر روسی است که در سال ۱۸۹۹ به چاپ رسید. این رمان که درواقع داستان زندگی خود تالستوی است، تحولات درونی و تغییرات شخصیتی نویسنده را در طول سالیان عمرش نشان می‌دهد. نویسنده در این اثر به بازنمایی ظلم و ستم و بهره‌کشی طبقۀ مرفه جامعه‌اش از ضعیفان پرداخته و در برابر جامعۀ طبقاتی روسیه، حکومت استبدادی تزارها، خرافی‌گری کلیسا، فساد و ابتذال طبقات اشرافی جامعه، زندگی پر از فقر و فلاکت دهقانان، بی‌عدالتی در سیستم قضایی کشور، وضعیت بد زندان‌ها و زندانیان و ... به‌پا خواسته‌است. رمان با محاکمۀ زنی بدکاره به‌ نام «کاتیوشا» آغاز می‌شود که به اتهام همدستی در قتل یکی از مشتریان خود دستگیر شده‌است. اما آنچه داستان را شکل می‌دهد این است که یکی از اعضای هئیت‌منصفه همان کسی است که اول بار دامن کاتیوشا را لکه‌دار کرده و او را به این راه کشانده‌است. «دیمیتری» که هم‌اکنون وجدان خواب‌زده‌اش بیدار شده و خود را در قبال کاتیوشا گناهکار می‌داند درصدد برمی‌آید تا به جبران گناه خود، برای نجات کاتیوشا بکوشد و در سرنوشت او سهیم شود و حتی در صورت نیاز با او ازدواج کند. تلاش دیمیتری در راه کمک به کاتیوشا و نیز سایر زندانیان، سرانجام موجب رستاخیزی در روح و جان او شده و او را به چنان معنویتی می‌رساند که قادر به درک روشن انجیل می‌شود و به این نتیجه می‌رسد که تنها راه رستگاری و نجات انسان‌ها در پیروی از آموزه‌های راستین مسیح است. 📚#رستاخیز ✒️#تالستوی #تولستوی
کتاب های دیگر لئو تولستویمشاهده همه