دربارهی کتاب رومئو و ژولیتانتشارات ثالث منتشر کرد:
ترجمه نمایشنامه رومئو و
ژولیت، به این قلم، حاصل چند سال وسوسه و انتظار و آرزوست. به ویژه آنکه همواره خاطره فیلم خوب فرانکوزفیرلی را با برگردان دلپذیر آقای پرویز دوایی (پیام)، در ضمیر خویش داشته و، با آن زیسته ام. عاقبت سال گذشته وسوسه قدیم کارگر افتاد و، به ترجمه نشستم. حاصل کار، متن موجود است.
یادداشت مترجم
پیشنهادهای دیگر از همین دستهبندیمشاهده همه
اونقدری که معروفه و آنچنان که انتظار داشتم ازش خوشم نیومد.
به نظرم لیلی و مجنون نمونه ی خیلی خیلی بهتری از این داستانه
1 سال پیش
3بهخوان
ترجمه ای که خوندم خیلی قدیمی بود، شاید برای همین زیاد خوشم نیومده -_-
1 سال پیش
عشقی که بین این دوجوان است شگفت انگیز است . ویلیام شکسپیر این نمایشنامه را نیز مانند نمایشنامه های دیگر با توصیفی مبهم نشان می دهد .
اما سرنوشت چیز دیگریست...
1 سال پیش
3بهخوان
نوجوان که بودم «رومئو و ژولیت» رو خوندم و کمی ناامید شدم. انتظار داشتم یکی از بزرگترین عاشقانههای جهان، بیشتر تحت تأثیرم قرار دهد. حالا حدود ده سال بعد دوباره خواندمش با این امید که چون بزرگتر شدهام، احتمالاً بیشتر تحت تأثیر قرار خواهم گرفت، اما نهخیر. باز هم ناامید شدم. دربارهی جنبهی ادبی و زبانی کار حرفی نیست، اما عمق کودکانه بودن رفتار رومئو و ژولیت، ابله بودنشان، زود دست به عمل زدنشان - با وجود اینکه درک میکنم این اغراقها در تراژدیها، کمدیها و کلاً ادبیات نمایشی شاید معمول باشد - برایم چندان خوشایند نیست. یکی از مشکلات بزرگی که با این داستان دارم به صورت خاص سطحی بودن حس رومئو به ژولیت است. رومئو پیش از دیدن ژولیت از عشق و بیمهری روزالین مینالید و ادعا میکرد نمیتواند هرگز او را فراموش کند، آن وقت به محض اینکه ژولیت را دید که از روزالین زیباتر بود اصلاً به کل عشق پیشینش را فراموش کرد. رفتار و شخصیت ژولیت هم که اصلاً مهم نینست. البته ژولیت هم دستکمی از او نداشت. تا رومئو از زیباییاش تعریف کرد عاشقش شد! ولی اینکه حماقت انسانهاست که در درجهی اول سبب بدبختیشان میشود و این به شکلی اغراقیافته در دشمنی دو خاندان که اصلاً دلیل دشمنیشان هم مطرح نشد (که احتمالاً نشان از غیرمنطقی بودن دلیل دشمنیشان دارد) و فاجعهی تراژیکی که در نهایت دو خاندان را عزادار کرد به زیبایی به تصویر کشیده شده بود.